جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

۲۷ مطلب با موضوع «Playlist» ثبت شده است

برای BTS ،

_این چند ماه تعطیلی اجباری و شرایط پر نوسان و سخت روحی باعث شد ارتباط محکم‌تری با این گروه برقرار کنم و در صدد زیر و رو کردن کارهای چند سال اخیرشان برآیم. چه چیز می‌تواند ارزشمندتر از دستاویزهایی باشد که در سختی‌ها می‌توانیم بهشان آویزان شویم؟ برای من این گروه یکی از دست‌های یاری دهنده‌ای بود که یک قدم مانده به قهقرا دستم را به دستشان دادم. به صداهای زیبا، پیام‌های زیبای پشت آهنگ‌هایشان و داستان موفقیت ارزشمندی که بدست آورده‌اند.


_به گفته‌ی خودشان شاید بیشترین دلیل موفقیتشان اشتیاق باشد. اشتیاق است که می‌تواند پسرانی از کره‌ی جنوبی را به معتبرترین جشنواره‌ی موسیقی دنیا برساند. اما این اشتیاق حتما باید توام با پشتکار و سرسختی ده برابر باشد که بتواند آن‌ها را درحالیکه کوله‌بار ِ موانع را به دوش می‌کشند امیدوارانه به جلو حرکت بدهد. زیرا سر بلند کردن بین غول‌های صنعت موسیقی در دنیا از کمپانی ِ بی‌نام و نشانی در کره مثل این می‌ماند که بخواهیم دست‌های پشت پرده‌ی گرانی‌های اخیر را از زندگی‌مان کوتاه کنیم!


_دیدن شکرگزار بودنشان در هر شرایطی برای من ِ ناامید که هر روز با خودم تکرار می‌کردم "نمی‌خوام دیگه قهرمان تو باشم، بذار برم!" کور سوی امیدی بود در تاریکی ِ چند سال اخیر. چیزهایی را به یادم آوردند که شاید همه را از قبل می‌دانستم اما انگار خیلی وقت بود که از یادآوریشان به روش خودم خسته شده بودم و نیاز داشتم کسی این حرف‌ها و این استراتژی زندگی را به روش دیگر، با رنگ و لعاب زیباتر و واقعی‌تری برایم بخواند و نشانم بدهد. چون با بیشتر آشنا شدن با کار و افراد گروه و هرچه بیشتر شناختنشان درونم صدای ِ ضعیفی تکرار می‌کرد که من هم می‌خواهم در آینده‌ای نه چندان دور شیرینی ِ موفقیت را بچشم، پس باید اولاً زنده بمانم و ثانیاً ضد گلوله باشم!
شاید مسخره به نظر برسد امّا با هر بار گوش دادن به قصه‌ی موفقیت صفر تا صدشان، ته دلم دوست داشتم اعتمادم به خداوند را محکم‌تر کنم و زندگی و تمام وجودم را به خودش واگذار کنم.
شاید از آن زهرای پرهیاهو دیگر چیزی باقی نمانده باشد اما اگر مانند قبل محکم در مسیر ِ خودم قدم بردارم ممکن است روزی بتوانم با صدای بلند و توام با افتخار از سختی‌های بی‌انتهای راهی که قدم در آن گذاشتم صحبت کنم و مانند امروز ِ این پسرها دل ِ آدم‌های درمانده را پر از امیدواری کنم. به امید آن روز.

 



Answer: Love Myself
[Click]


 

۱ نظر ۲۵ خرداد ۹۹ ، ۰۵:۳۰
ZaR

 



I'm the one i should love in this world
My arms,legs,heart and soul that i have lived with until now
I want to love them in this world

 

پ.ن. این آهنگ مرا به گریه وا می‌دارد. [کلیک]

۰ نظر ۱۴ خرداد ۹۹ ، ۰۷:۱۰
ZaR


مهم نیست چی بشه، فقط همین کار رو می‌تونم انجام بدم
عیبی نداره اگر بیوفتم، باز هم می دَوَم
عیبی نداره اگر آسیب ببینم
نمی‌تونم متوقف شم
کاری از دستم بر نمیاد

 

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۴:۱۵
ZaR

 

با کمال میل در این تاریکی ِ عمیق زندانی می‌مانم
در جایی که دردهایم زندگی می‌کنند
اجازه بده نفسی عمیق بکشم

 

*عنوان نوشت: زمان مرگ: 12 فروردین 99، حوالی نیمه شب.
 

۰ نظر ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۰۵:۰۴
ZaR



Innocent Defendant 2017

_ چه کار کنم؟

 

* عنوان نوست: محسن چاووشی می‌خواند. باید صدایش را تحریم کنم، نمی‌گذارد از این سیاهچاله بدون عارضه‌ی جانبی بیرون بیایم! باید کلهم الاجمعین ِ آهنگ‌های گوشی را بریزم در دریا شاید خاطرات کهنه هم همراهشان سَقَط شدند.

پ.ن.1 دستت مبارک است که می‌آورد به هوش / این سایه دست‌های مبارک بزن مرا / تا مرده‌ای به زنده شدن مفتخر شود..

پ.ن.2 اگر از این زندان جان سالم به در بردم، دیگر بر نمی‌گردم، به خدا قسم.
 

۴ نظر ۰۸ بهمن ۹۸ ، ۱۳:۴۶
ZaR

 

*زندگی خودت، تباهی خودت. علامت اختصاری از این دلبرتر؟ [:))] به درد اوضاع احوال این روزای من می‌خوره. تباهی قشنگتر از این راهی که دارم توش قدم برمی‌دارم سراغ ندارم واقعاً.[:D] ولی مطمئنم بعدها دلم برای این دوران عجیـب تنگ خواهد شد، پس بذار منفعتش رو حداقل ببریم...در ضمن؛ می‌تونه هشتگ خوبی برای عکس زیر باشه. نمی‌دونم باید به سرماخوردگی و مایتعلقاتش بپردازم یا این اتاق رو بچینم که انگار سیرمونی نداره لامصب.
 


Yiruma - Kiss The Rain
[از سری خاک خورده‌های پلی‌لیست]
[اصفهان بطلبه چند روزی بریم استراحت..ان شاء الله]

 

۲ نظر ۲۳ آذر ۹۶ ، ۲۳:۵۶
ZaR

خانه‌ی ما
 
خدا خیرش بده آدم بی‌انصافی که ما رو اینجوری آواره کرد! هر دفعه سر ُ کله‌اش پیدا شد؛ اومد و یه نیشی زدُ اعصابمون رو خورد کرد ُ دلمون رو شکست ُ رفت. ولی هر دفعه‌ش هم یه اتفاق خیلی خوب برای خونه‌مون افتاد. این به اون دَر. [:D]
 
* عنوان نوشت: برمی‌گرده به موضوع «بخشش» کلی وقت گذاشتم و نوشتم در حین ویرایش بودم که شارژ لپ تاپ تمام شد. حالا دیگه خوابم میاد ولی غیرتم اجازه نمی‌ده بدون پابلیش پست برم بخوابم! :)) خلاصه مطلب این بود که این‌همه شعار مثبت اندیشی میدم از قضا بهم ثابت شد خیلی هم بی‌راه نمی‌رم و یه جورایی عین و نون ِ نیمه پر لیوان دیدن رو در آوردم من! عجالتاً به آهنگ گوش بدید.
 
۴ نظر ۱۷ آذر ۹۶ ، ۰۱:۴۳
ZaR

I'll become a traveler*
if the way be yours
i wish that my destination
be related to you

[کلیک]

 

*عکس هفته :))


Jagga Jasoos , 2017

 

۲ نظر ۰۸ آذر ۹۶ ، ۲۰:۲۷
ZaR

 

 
۴ نظر ۲۷ آبان ۹۶ ، ۱۵:۳۰
ZaR

 


شهر در دست دانشجویان است :))

1. استادمون رفته بود شهرستان مطب دست ما بود. ما هم انصافاً بچه های خوبی بودیم و در غیاب رئیس؛ برای بیمارها هرکاری از دستمون بر می اومد انجام دادیم. خلاصه که مدیر داخلی مطب ازمون راضی بود جوری که با توجه به سختگیر بودنش اجازه ی آشپزی ِ داغ ِ داغ و بو راه انداحتن در مطب رو صادر کرد. مشخصه سرآشپز کی بوده یا بگم؟ [:D]

 

2. یکی از اساتیدمون فقط یک روز در هفته توی مطبش مریض می بینه مثلا از ظهر تا بامداد ِ روز ِ بعد یکسره! [ببین مریضا چقدرن که ته نمی کشن!] ما رو هم تا تهش نگه می داره، رکوردمون تا حالا 4 صبح بوده! هر روزی که می خواد مریض ببینه منشیش اول به گروه ما خبر می ده. این دفعه استدلالش برامون روشن شد: «فکر کردید عاشق چشم ُ ابروتون هستم؟ فقط چون همراه خودتون غذا میارید.»

_ یه بار آش پختیم کلّ مطب و بیمارا رو آش دادیم. یه جور حسّ ِ فوق العاده ای بود که نگو! اگه من جای استاد بودم پایان ترم این گروه رو کامل می دادم. والا. [:D]

3. این 95  ِ ... سال ِ عجیبیه! از اتفاقات ِ ریز ُ درشتی که داره می افته می شه تشحیص داد البته از همون اول ِ سال و وضعیت ِ عجق وجق ستاره ها باید می دونستیم چه وضعیتی در انتظارمونه! تعادل نداره، یا افراطه یا تفریط. وضعیت ِ صفرش تا منفی هم می ره و وضعیت ِ صدش حد ِ بالاتری از صد هست! یا خوشحالی و بشکن می زنی یا ناراحتی و در حال گریه زاری! اما می گن زرنگ اونیه که از آب گلالود[بخونید تاثیر گذار هرچند سخت] ماهی بگیره! انگار سفره ای که پهنه و دو ماه مونده به جمع شدنش، یه دفعه می بینی سال تمام شد این سفره جمع شد و تو اون سودی که باید می بردی رو نبردی، چیزهایی که باید با توجه به موقعیت ِ کیهانی جذب می کردی نکردی، پس بجنب! 95 با وجود ِ لعنتی بودنش سال ِ تاثیر گذاریه.

 

*عنوان نوشت: تنهــا؛ تویی تو، که می تپی به نبض ِ این رهایی / تو فارغ از وفور ِ سایـه هــایی / باز آ که جز تــو جهان من حقیقتی ندارد. [کلیک]

 

۵ نظر ۳۰ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۵
ZaR