رگ خواب/ فیلم خوبی بود. دختری که داستانش رو بعد از جداییش خطاب به پدرش تعریف میکنه. پدر ِ پیری که حضور فیزیکی یا تاثیر گذاری در فیلم نداره و فقط از اسمش استفاده میشه. فک کنم دختر داستان طعم پسِگردنی خوردن از پدر رو نچشیده بود که ترجیح میداد مثل بولدوزر جلو بره، پلهای پشت سرش رو خراب کنه که به خیال خودش دست پر برگرده پیش پدرش. آدم بازنده و با حال خراب به آغوش خانواده برگرده و عجالتاً از پدر مادرش کتک بخوره خیلی بهتر از اینه که توی اجتماع از دیگران کتک بخوره و مورد ترحم غریبهها قرار بگیره. یعنی میخوام بگم عنصر ِ بابای ِ سوپر منی که یهو از پشت صنه بیاد داخل دست دخترش رو بگیره و از وضع ِ نکبت بارش بکشه بیرون کم بود توی فیلم. [البته در این صورت کارگردان باید با حضور فردین به عنوان پدر فیلم رو میساخت. :D ]
مادر قلب اتمی/ واقعا نمیدونم در مورد این فیلم چی باید بگم! هیچ نظری ندارم چون هیچی نفهمیدم ازش! حالا یا ما چیزی از فضای سورئال که میگن سبک ِ این داستانه هیچی نمیفهمیم یا واقعا هیچی برای گفتن نداشت این فیلم! [که معتقدم هر دو گزینه درسته. :D ] فقط موندم با چه استدلالی این فیلم توقیف شده بود؟ برای دو سه تا دیالوگ ِ مورد دار؟ از نظر خودشون البته! باید این فیلم رو دم دستی ببینی بره پیِ کارش، به اندازه سر ُ صدایی که راه انداخت نمیارزید واقعاً.
ویلاییها/ من معمولاً فیلمای این تیپی رو سعی میکنم تنهایی برم سینما و ببینم که حسابی آبغورههام رو در تاریکی بگیرم بعد برگردم خونه و با خنده بگم قشنگ بود! به عنوان اولین کار کارگردان بودن؛ فیلم قابل قبولیه. البته با نقدهایی هم که بهش وارد شده موافقم. [خودتون برید ببینید و بخونید دیگه. :D ]