جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

۱ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

داشتم دنبال مطلبی می گشتم در مورد اسباب و علل، رسیدم به لیست رفتارهای گرمابخش مثل، شادی، لذت، خنده، هیجان، محبّت، همدلی و...غم!! به مقدار مشخص. واقعا کی فکرش رو می کرد؟ غم ممکنه گرما بخش باشه؟ (می دونم می دونم، من هم وقتی فهمیدم سرم سوت کشید و از اون موقع این مطلب چسبیده به گوشه ی ذهنم که چرا و چگونه؟) چقدر عجیب، نه؟ یعنی همون قدر که شادی و لذت برای انسان لازمه، غم و اندوه هم لازمه، حتی از نظر مادی!  اما همین شادی، لذت و غم اگر از حد گذشتن سردی ایجاد می کنه. پس افراط در هر رفتاری برای بدن مضر هست. 

به نظرتون به این درک رسیدیم؟ که چقدر از هر رفتاری نیاز داریم؟ فعالیت بدنی رو در نظر بگیرید، برای هر کس یک مقدار معینی از تحرک بدنی میتونه انرژی بخش باشه، اما بیشتر از اون حد بدن کم میاره و متضرر میشه. یا مثلا گریه کردن تاثیرات متفاوتی می تونه داشته باشه، نوعی از گریه هست که بعدش احساس سبکی می کنی، اما نوعی از گریه هم بعدش علائم جسمانی بهمراه داره مثل سردرد، افت فشار خون و خستگی مفرط. به این نوع از درک میشه گفت بلوغ ِ رفتاری، یعنی درک این موضوع که چقدر از هر رفتاری برای من ِ نوعی لازمه؟ چقدر از خشم؟ چقدر لذت؟ چقدر غم؟ کاش بتونیم به این درک برسیم و به صورت ارادی به اندازه ی خودمون از هر کدوم از رفتارها برداریم. آدم یک بار برای همیشه باید تکلیفش رو با قسمت های سخت زندگیش مشخص کنه! یه روز بشینه، غم ها و دردهاش رو بذاره جلوش و اون قدر تلاش کنه که بتونه  بغلشون کنه.  هر کدوم عمیق تر و دردناک تر بودن رو بیشتر نگه داره، و در نهایت بتونه دوستشون داشته باشه. و در نهایت بل جایی برسه که بهشون به چشم سبب هایی جهت کامل شدن نگاه کنه. چون پتانسیل ِ به پرواز در اومدن بوسیله ی غم ها خیلی بیشتر از لذت و شادی هست.

..............

پ.ن.۱ کاش تونسته باشم حق مطلب رو ادا کنم. حرف زیاد دارم، اما چون وقت و حوصله ندارم که حق مطلب رو ادا کنم، ۹۹% مواقع بیخیال می شم. اما می خوام خودم رو موظّف کنم به نوشتن، حداقل هفته ای یک پست. اگه دیدید خبری ازم نشد می تونید بهم تشر بزنید. :))

پ.ن.۲  در آینده ی نزدیک در این مکان عکسی زیبا قرار خواهد گرفت. 

۱ نظر ۳۰ مهر ۰۰ ، ۱۳:۵۹
ZaR