جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

۸۴ مطلب با موضوع «در دنیای حرف ها» ثبت شده است

از کتاب ِ زندگینامه سعدی

" هنوز اثر دست های مهربان پدر را روی قلبش احساس می کرد که بارها و بارها گفته بود: «خدا اینجاست.» و او مدت ها به فکر فرو رفته بود که خدا چگونه درون قلب کوچک آدمی جای میگرید و آبا درون هر قلب، یک خدا وجود دارد؟
پدر گفته بود: «تا چه قلبی باشد و صاحبش که باشد! بعضی قلب ها لایق نیستند.»
پرسیده بود: «چه باید کرد که قلب آدمی جایگاه خدا شود؟ »
پدر جواب داده بود: «به مردم خدمت کن که عبادت به جز خدمت خلق نیست.» "


پ.ن : در راستای ِ پر کردن ِ چاله ها که گفته بودم.. اون شب «آقای ن» داشت از لکه های سفید ِ روی دست و پاهاش می گفت، از اینکه در گذشته اتفاق افتاده؛ گذشته رو جبران کرده اون بازی تمام شده اما نمیدونه چرا این لک ها هنوز هم پا برجا هستن؟ گفتم شاید اشتباه شما همین جاست که فکر می کنید با جبران ِ گذشته بازی تمام شده، در واقع این بازی ِ زندگی ِ که درجریان ِ و از بازی به بازی ِ دیگه ای تغییر شکل می ده. به بازی کردن ادامه بدید.. و در یک عملیات ِ انتحاری دست گذاشتم روی نقطه ی اصلی و بحث چاله ها رو پیش کشیدم! در واقع راه ِ ساده تری هم هست، شما می تونید با کیاست ِ تمام به جای اینکه اینقدر انرژی صرف کنید برای یافتن دلیل ِ خوب نشدن لکه های سفید، میانبر بزنید، به نیت ِ پیدا کردن ِ جواب سوال تون یک یا چند تا چاله پر کنید تا چاله ی شما هم پر بشه! [:D]
همین که به فکر فرو رفت کفایت می کنه.

۱ نظر ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۴
ZaR

ما آدم ها گاهی اوقات کارهایی می کنیم که باعث ِ بوجود آمدن چاله هایی در زندگی مون می شه، شاید هم این چاله ها رو دیگران بوجود آوردن اصلا شاید هم از اول وجود داشتن! زندگی ِ آدم بدون ِ چاله نمی شه!
چاله هایی که شاید روح مون هم از علت ِ بوجود آمدن شون با خبر نباشه و برای پر کردن و درست کردنشون بعضاً دست به خیلی کارها زده باشیم.. اما پر نشده که نشده که نشده..
نکته ای که وجود داره اینه که قانون ِ طبیعت با خلاء مخالفه. وقتی جای کسی یا چیزی در زندگی ِ شما خالی بشه یا با اراده خالی ش کنید خود به خود با چیز های دیگه ای پر می شه. نقل این قضیه هم همونه. بر این اساس برای پر کردن چاله های زندگی مون راه راحت تری به غیر از زدن ِ خودمون به در و دیوار وجود داره ... اینکه چاله ی زندگی ِ یک نفر ِ دیگه رو پر کنیم!! با این کار خود به خود با خلاء ی که بوجود میاد طبیعت هم دست به کار میشه و چاله های زندگی ِ ما رو پـُـر می کنه حتی بدون ِ اینکه ما متوجه باشیم. تئوری صدقه هم از همین جا میاد. الزاماً لازم نیست با کمک ِ مالی به دیگران کمک کنیم، توجه و گرفتن دست ِ دیگران هزار و یک نوع داره.. پس ما هزاران هزار راه برای رفتن و غیر مستقیم پر کردن ِ چاله های زندگی مون داریم!
شما هم شروع کنید! برای خاطر ِ خودتون به دیگران کمک کنید و طبیعت رو متوجه خودتون کنید!  وقتشه که چاله هامون به بهترین نحو پر بشن!

۲ نظر ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۰۶:۴۷
ZaR

برای اینکه بتوانی بهترین را بدست بیاوری، اول باید خودت بهترین باشی.

۱ نظر ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۷
ZaR

امسال.. ماه رمضانی داشتم پر از دغدغه و تفکر!  اما به نسبت سال های گذشته پر از دوستی و خنده، انگار که تازه یادم آمده باشه خندیدن و خوشی کردن با دوستان چه معنا و مزه ای داره؟! .. بعد از هر بیرون رفتن یا شوخی و خنده ای یک لحظه ذهنم فلش بک می خورد به گذشته و و با تعجب می گفت این تویی؟ که اینطور با شیطنت سر به سر دیگران می گذاری و بی پروا و مستانه می خندی؟ و جواب من یک بعــــله ی محکم و بلند بود! خودم هستـــــــم!
خودم بودم!! خود ِ خود ِ خودم! خودی که تصمیم گرفته بود دست از فاز ِ بدبختی و «من با دیگران فرق دارم» «آنها حال ِ مرا نمیفهمند» بردارد و گوشه گیری های ِ مغرضانه  را کنار بگذارد. تصمیم به آدمدن در سطح گرفته بود! قبلا ها آمادگی اش را نداشتم.. حتی آمادگی خندیدن با افرادی که کمی به من نزدیک بودند را نداشتم!
حالا اما... خب این من هستم، شادان و خندان. همین. چه مسئله ای مهم تر از این موضوع برای تبریک گفتن آیا؟


پ ن: نوشتن ِ افکار و درد ِ دلم در اینجا نوید دهنده ی اینه که بلاخره اینجا رو به رسمیت شناختم. هورا حتی! :D

۱ نظر ۲۶ تیر ۹۴ ، ۲۱:۰۰
ZaR