جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

۸۶ مطلب با موضوع «در دنیای تصاویر» ثبت شده است


ابرهای عالم شب و روز
در دلم می‌گریند

 

۲ نظر ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۴۸
ZaR


مهم نیست چی بشه، فقط همین کار رو می‌تونم انجام بدم
عیبی نداره اگر بیوفتم، باز هم می دَوَم
عیبی نداره اگر آسیب ببینم
نمی‌تونم متوقف شم
کاری از دستم بر نمیاد

 

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۴:۱۵
ZaR


I must become a people's person
because people need people
and that's the only way to be

 

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۱۲
ZaR


گاهی انجام ِ کار ِ درست تو را تمام می کند، به بی رحمانه ترین وجه ممکن. 


*عنوان نوشت:
آن وعده های دروغینت
به آتش کشاندن رویاهایم
آن دعا و نذرهای سنگدلانه‌ات
از همه‌شان بیزار و متنفرم

پ.ن. کی قراره از این فاز ِ حسرت، غم و خشم بیایی بیرون؟ خسته شدم! 
 

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۹ ، ۰۵:۰۶
ZaR

 

با کمال میل در این تاریکی ِ عمیق زندانی می‌مانم
در جایی که دردهایم زندگی می‌کنند
اجازه بده نفسی عمیق بکشم

 

*عنوان نوشت: زمان مرگ: 12 فروردین 99، حوالی نیمه شب.
 

۰ نظر ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۰۵:۰۴
ZaR


۱ نظر ۱۰ اسفند ۹۸ ، ۰۵:۰۶
ZaR

 

کلیک

پ.ن.1 ...سپس مرا متولد کن.

پ.ن.2 منم دو دست که می‌خواهم بغل بگیرمت ای جنگل، تولدت مبارک/.

 

۰ نظر ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۰۶
ZaR



Innocent Defendant 2017

_ چه کار کنم؟

 

* عنوان نوست: محسن چاووشی می‌خواند. باید صدایش را تحریم کنم، نمی‌گذارد از این سیاهچاله بدون عارضه‌ی جانبی بیرون بیایم! باید کلهم الاجمعین ِ آهنگ‌های گوشی را بریزم در دریا شاید خاطرات کهنه هم همراهشان سَقَط شدند.

پ.ن.1 دستت مبارک است که می‌آورد به هوش / این سایه دست‌های مبارک بزن مرا / تا مرده‌ای به زنده شدن مفتخر شود..

پ.ن.2 اگر از این زندان جان سالم به در بردم، دیگر بر نمی‌گردم، به خدا قسم.
 

۴ نظر ۰۸ بهمن ۹۸ ، ۱۳:۴۶
ZaR


 

_ چرا آدم‌هایی که محکوم به نابودی‌ هستند را دوست داریم؟
_ زیرا در یادها بیشتر و بهتر می‌مانند.
_ موجودات روان پریشی که می‌خواستند در یادها بمانند. با پرداختن چه بهایی؟
_ به هر قیمتی.


* عنوان نوشت:
نگاه صوفی ِ ناخوانا
جهان پریشی ِ مولانا
دهان پریشی ِ مولانا
تو خانقاه منی؛ با من
بچرخ و یاحق و یاهو کن

 

۰ نظر ۲۱ دی ۹۸ ، ۰۹:۰۹
ZaR

 


تولدت مبارک

 

پ.ن. ای کاش شروع سال جدیدم اینگونه باشد که یار پسندید مرا.. مرا تنهای ِ تنهای ِ تنها یک امید است و آن یک فقط تویی...نشسته ام به دَر نگاه می کنم؛ بیا.. بیا..
 

۰ نظر ۱۴ دی ۹۸ ، ۰۴:۰۵
ZaR