جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

37 برابر سحرخیزتر*

جمعه, ۲۴ دی ۱۴۰۰، ۰۹:۱۰ ق.ظ

داستان از اونجا شروع شد که من نیاز به سحرخیزتر شدن احساس می کردم، نیاز شدید به استفاده از سکوت و سکون ِ اول صبح، هم از نظر استفاده از وقت هم از نظر روحی. تنها انجام دادنش سخت بود اما به مرور به بچه هایی برخوردم که این دغدغه رو داشتن و اینطوری در طول مسیر قسمت "قرار ِ صبحگاهی" ِ نوار بالای وبلاگ بوجود اومد. صفحه ایه مخصوص حاضری زدن‌های صبحگاهی، بین 5 تا 7 صبح و کمی این ور یا اون ورتر. از همه مون با تجربه تر زهرا بود، پیامی به مناسبت یک ساله شدن ِ تصمیم ِ سحرخیزیش به جهت جمع بندی نوشته، اون قدر خوب و الهام بخشه که حیفه فقط من بخونمش، به همین دلیل تصمیم گرفتم اینجا منتشرش کنم(خودش فعلا وبلاگ نداره).
 

*عنوان نوشت: در کتاب عادت های اتمی، جمیز کلیر میگه اگر هر روز فقط یک درصد پیشرفت کنید یک سال بعد معادل 37 برابر بهتر شدنه. این شما و این 37 برابر بهتر شدن ِ زهرا:

اون موقع که من چالش سحرخیزیم رو شروع کردم وبلاگ داشتم و احتمالاً زهرا یادش بیاد که اون روزها چقدر برای من چالش برانگیز و سخت بودن. چون من توی وبلاگم پست میذاشتم و از حال اون روزهام و سختیهاش مینوشتم. هنوز یک هفته ای از شروع چالشم نگذشته بود که پدر و مادرم تصمیم میگیرن اتاقم رو بازسازی و رنگ کنن و همین باعث شد که من نزدیک به سه ماه توی آشپزخونه بخوابم😐(چون خوانواده دوست داشتن شب نشینی داشته باشن طبیعتاً من نمیتونستم در هال پذیرایی بخوابم) خلاصه جونم براتون بگه که از همون اول بسم الله با به چالش کشیدن خودم برای سحرخیز شدن ، با چالش های جدید دیگه ای بمباران شدم. چالش سر و صدا موقع خواب من ، چالش نوری که از زیر در آشپزخونه به چشمهام میخورد ، چالش سرد بودن آشپزخونه ، چالش نزدیک بودن آشپزخونه به اتاق پدر و مادرم و ضرورت بی سر و صدا بیدار شدن من صبح زود ، چالش خشک شدن چشمهام و چند بار دهیدراته شدن بدنم ، چالش پیدا کردن فرصتی مناسب قبل از ظهر که تقریباً فعالیت باقی اعضای خانواده کمتر باشه و بشه خواب نیم روزی بی دردسری داشت( که اغلب این فرصت پیش نمیومد😶) و دوتا چالش محدود کردن استفاده از اینترنت و ورزش و دردهای عضلانیش که خودم به برنامه ام اضافه شون کردم رو هم به مابقی اضافه کنید. همه اینها رو در سه ماهه ی اول چالش سحرخیزیم باهم تجربه کردم اما من همشون رو دوست داشتم و میدونستم بعد از تموم شدن این طوفان قراره ورژن بهتری از خودم تحویل بگیرم( بین خودمون باشه ولی بعد از یک سال باز هم احساس میکنم به اون حد عالی که میخوام نرسیدم هم در سحرخیزی و هم در باقی فعالیتهام اما خب من از این یک سال و بالا و پایینهاش درسهای مهمی یادگرفتم که در ادامه میگم بهتون)

استوری یا پست یکی از پیج های اینستا تیکه ای از یکی از پادکستهای سپهر خدابنده رو بازنشر کرده بود و مضمونش این بود : (همین که تصمیم بگیری تغییری در خودت و زندگیت ایجاد کنی ، از زمین و زمان شروع میکنه برات مشکل و مانع باریدن!) دخالت بقیه ، ممانعت و اعتراض اطرافیان ، چالشهایی که تداخل پیدا میکنن با برنامه ی جدیدت و ... من اون روزها این تجربه رو خیلی به طرز عجیب و غریبی از سر گذروندم و بذارید بهتون بگم تجربه کردن اون همه چالش و مشکل یک جا باهم و پشت سر گذاشتنشون چه حسی داره. یه حسی شبیه به ورود خودخواسته به دل یک طوفان و گردباد سهمگین و بعد از کلی دست و پا زدن و سختی کشیدن به طور ارادی از اون خارج شدن. اما باور کنید که لذت خارج شدن از دل طوفان هیییچ وقت با لذت ورود به اون برابری نمیکنه و نخواهد کرد. شروع چالش و تغییر خیلی خیلی بیشتر از تموم کردنش لذتبخش و هیجان انگیزه😉

برای هر کدوم از چالشهام هم یه راه حلی پیدا کردم. مثلاً برای صدا ، قبل از خواب توگوشی صداگیر توی گوشهام میذارم نمیگم همه جا ساکت میشه اما تا ۶۰٪ صداها فیلتر میشن و اگه اعضای خانواده بیشتر رعایت کنن فیلترینگ به ۸۰٪ هم میرسه و این برای من یعنی خود بهشت😁. شیشه ی بالای در اتاق رو هم با فویل ضخیم پوشوندم تا دیگه نوری وارد اتاق نشه( وقتی توی آشپزخونه میخوابیدم همین فویل رو برداشتم گذاشتم بالای در آشپزخونه). برای یه خورده نوری هم که از زیر در وارد میشد یه چیزی روی چشمهام میذارم. بعضی شبها اونقدر خسته بودم که میدونستم اگه حرکات کششی قبل خواب رو انجام ندم بدنم وارد فاز استراحت و ثبات نخواهد شد و در فاز درد و استرس خواهد ماند. بعضی شبها هم اونقدر چشمهام خسته میشن که مجبور میشم عینک آفتابی بزنم تا نور چشمهام رو اذیت نکنه و یه جورایی هم بدنم و هم مغزم رو با کم کردن شدت نور ورودی به چشمهام گول میزم و اون رو وارد فاز استراحت و آمادگی برای خواب میکنم. 

و اما دستاوردهای من از این یک سال :

۱- اولین دستاورد که خیلی براش خوشحالم اینه که برای یک سال من تونستم همه ی نماز صبح هام رو بخونم و هیچ کدوم رو خواب نموندم.

۲- یاد گرفتم به جای نتیجه محور بودن از خود فرآیند لذت ببرم و مسیر رو بیشتر از مقصد دوست داشته باشم(که از توصیفم از طوفان و ... میتونید این رو بفهمید)

۳- یاد گرفتم کمال گرایی رو کنار بذارم چون جز بی نتیجگی چیزی نصیب آدم نمیکنه و به جاش تکامل گرا شدم. تکامل گرایی نقطه ی شروع داره اما نقطه ی پایان نداره و برای بهتر شدن و بهتر بودن هیچ خط کشی و حد و مرز ایده آلی نمیکشه و فقط ازت میخواد که هر روز نسبت به روز قبلت بهتر بشی همین! بر عکس کمال گرایی که حتی برای شروع کردن هم شرایط ایده آلی رو تعیین میکنه و تا فراهم نشدن این شرایط اجازه ی شروع رو بهت نمیده.

۴- در اون روزها من نمیدونستم که در تیپ شخصیتیم ویژگی ساختارگرایی وجود داره(هنوز تست مایرز_بریگز رو نداده بودم) اما در طول این یک سال تمام چالشها خیلی خوب به من منعطف شدن رو یاد دادن و حالا که نگاه میکنم میبینم که چقدر ساختارگرایی قوی که من داشتم در خیلی جاها مانع پیشرفت من شده بود و حالا یاد گرفتم کجا چه موقع برای چی و به چه اندازه ساختارگرا باشم یا حتی منعطف و این یکی از ارزشمندترین دستاوردهای این یکسالم بود و همچنان هم دارم روش کار میکنم.

۵- یاد گرفتم که نشخوار فکریم رو با شنیدن کتابهای صوتی و پادکست جایگزین کنم و درکنارش کم کم دیدم نسبت به مفاهیم بسیاری تغییر کرد و حتی مفاهیم و مهارتهای فردی جدیدی یادگرفتم که مهمترینش شفقت ورزی به خود بود. این که در هر حال و هر شرایطی خودم رو نسبت به نتایج ناقص و غیر ایده آل سرزنش نکنم و فقط روی نقاط مثبت حتی اگر یک نقطه باشه تمرکز و از خودم بابتش تشکر کنم که البته این و تکامل گرایی رو خیلی نزدیک به هم و در کنار هم یادشون گرفتم.

۶- با زود بیدار شدن وقت بیشتری رو برای رشد خودم و توسعه ی فردیم و ارتقای مهارتهام پیدا کردم. محتواهای با ارزشی رو دانلود کردم ، در دوره های مجازی خیلی خوبی شرکت کردم و کتابهای خیلی خوبی( اعم از نسخه ی چاپی ، الکترونیکی یا صوتی) رو خریدم و از همه ی این ها در همون ساعات اولیه ی صبح یا عصرها که همه خوابن استفاده میکنم و نسبت به خودم و پیشرفتی که برای خودم به ارمغان آوردم خیلی حس خوبی دارم.

۷- یه سری دستاوردهای جسمانی هم داشتم مثل بیشتر آب خوردن( من خیلی از آب خوردن بدم میومد و همیشه یادم میرفت که آب کافی روزانه ام رو دریافت کنم) مخصوصاً یک لیوان ناشتا خیلی خیلی مهمه - زود صبحانه خوردن و زود شام خوردن - ترک ریزه خواری شبانه - انجام حرکات اصلاحی و کششی بیشتر( چون من نزدیک به هفده ساعت بیدارم و فعالیت میکنم اگه پوسچر درستی نداشته باشم به عضلات و مهره هام فشار زیادی وارد میشه به خاطر همین توفیق اجباری حاصل شد که تمرینهای اصلاحی که همیشه پشت گوش مینداختم رو شروع کنم علاوه بر اون در طول زمان بیداریم دو الی سه بار هم حرکات کششی انجام میدم تا فشار و استرسی که با فعالیتهام به عضلاتم وارد شده رو بردارم) و خب نتایج این تمرینها تا حالا بسیار رضایت بخش بوده.

۸- و یه دستاورد خیلی شیرین دیگه که فعلاً اول راهه ولی خب بس که خوشحالم دلم میخواد اینم بگم و به بقیه اضافه اش کنم و اونم اینه که بقیه ی اعضای خانواده هم کم کم دارن زود خوابیدن و زود بیدار شدن رو یاد میگیرن و اون رو جزئی از روتینشون میکنن. تقریباً یک ساعت بعد از من میخوابن بعضی شبها حتی همراه با من میخوابن و صبح ها هم دو الی دو ساعت نیم بعد از من بیدار میشن و این برای من خیلی خیلی با ارزشه. خودشون هم نتایج سحرخیزی رو کم کم دارن حس میکنن. بعضی روزها کم کاری میکنن اما من نمیخوام بهشون سخت بگیرم و میدونم آهسته و پیوسته همه چی عالی خواهد شد🌱✌🏻

 

سحرخیز شدن و یادگرفتن تمام مهارتهای بالا و هر مهارت دیگه ای هیچ وقت آسون نبوده و نخواهد بود. منم مثل همه ی آدمها به نقطه های : خب که چی _ اصلاً ولش کن بیخیال _ خسته شدم ، رسیدم و از اینکه هیچ چیزی سر جاش نیست تا من بتونم به اهدافم برسم عصبانی شدم و ایستادن لبه ی پرتگاه نامیدی رو بارها و بارها تجربه کردم. برای ایجاد تغییر و شکل دادن یک عادت یا عادات جدید در زندگی به یک چرای بزرگ و جواب بزرگتر به این چرا احتیاج داریم تا بتونیم با رسیدن به مرز خستگی و نا امیدی ، جواب چرای خودمون رو دوباره مرور کنیم و دوباره قویتر از قبل روی پاهامون وایسیم و ادامه بدیم.

چرای من به خاطر اتفاقی که در تابستون ۹۸ افتاد ، شکل گرفت. توضیحش مفصله و خارج از حوصله ی خواننده. اما بذارید یه نتیجه گیری جذابی رو باهاتون به اشتراک بذارم. تجربه ها در زندگی دو دسته اند : ۱- تجربه هایی که ما سراغشون میریم ۲- تجربه هایی که خودشون سراغ ما میان!     من خودم نوع دوم رو بیشتر دوست دارم چون نتایجش عالیتر و نابتر هستن. بذارید یکم واضحتر با مثال براتون توضیح بدم. ورزش کیک بوکسینگ رو در نظر بگیرید. وقتی شما مرتب به حریفتون مشت بزنید شما فقط فن خودتون رو دارین به حریف نشون میدین اما اجازه نمیدین که حریف با مشت زدنهاش نقاط ضعفتون رو بهتون نشون بده وقتی به طور غیر منتظره از یه جایی مشت حریف بهتون خورد شما میفهمید که در اون قسمت گاردتون باز بوده و ضعف دارین. مشت حریف درد داره اما نقطه ی ضعفتون رو بهتون نشون میده و از اون مهمتر استراتژی حریف در مبارزه دستتون میاد و برای دفعات بعدی میدونید چه طور باید عمل کنید.

خب حریف ما همین دنیاست که درش زندگی میکنیم. ما مدام در حال توسعه ی فردی و پیشرفت دادن خودمون هستیم و به سراغ تجارب جدیدی برای کسب کردنش میریم اما از یه جاهایی غافلیم و اصلاً بهش توجهی نداریم ، اونجاست که دنیا میاد و یه مشت محکمی دقیقاً همون جای ضعیفمون میزنه تا به خودمون بیایم و برای قوی کردن قسمت ضعیفمون دست به کار بشیم. حالا این مشت محکم میتونه قبول نشدن در امتحان باشه میتونه ورشکستگی باشه میتونه شکست عشقی باشه میتونه حتی از دست دادن عزیزی باشه (نه فقط به معنای مرگ ، دوری جغرافیایی هم میشه). اتفاق تابستون سال ۹۸ برای من همون مشت محکم بود که خداییش هم خیلی درد داشت هم روحی هم جسمی. همون مشت باعث شد من به فکر تغییر اساسی بیفتم و تغییر رو از سحرخیزی شروع کنم. البته که شروع اساسی و حرفه ای سحرخیزیهام از پنجم دی ماه ۹۹ شروع شد ولی جرقه هاش همون تابستون ۹۸ خورده بود و من در فاصله ی بین تابستون ۹۸ تا دی ۹۹ تغییرات نامحسوسی رو داشتم مثلاً به جای ساعت ده صبح بیدار شدن یاد گرفته بودم ساعت شیش بیدار شم و خواب طولانی بعد از ظهر رو هم حذف کرده بودم اما خب از پنجم دی ۹۹ خیلی جدیتر ادامه دادم و خدا رو شکر نتایجش رو دیدم و همچنان خواهم دید🌱✌🏻

 

دوستان باور کنید که دستاورد ایجاد عادت سحرخیزی فقط سحرخیز شدن نیست. در طول مسیر ایجاد این عادت و نهادینه کردنش در سبک زندگیتون ، به نتایج و دستاوردهای خیلی خیلی زیادی چه در زمینه ی سلامت جسم و روح و چه در زمینه های توسعه ی فردیتون میرسید. بهش فکر کنید و حتماً دنبالش برید و براش بجنگید. اگه این کار رو نکنید خیلی زود یه مشت محکم ازش تحویل میگیرید. دنیا رو میگم ، یادتون که نرفته؟

۰۰/۱۰/۲۴

نظرات  (۴)

۲۸ بهمن ۰۰ ، ۱۶:۰۶ سرکار علیه

خیلی ممنون زهرا جان از دوستت هم حساااابی تشکر کن😍😍😍

پاسخ:
خواهش می کنم. امیدوارم به دردت بخورن. ^ ^
۲۰ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۵۹ سرکار علیه

سلام خیلی جالب بود و ممنون که به اشتراک گذاشتیش.

فقط میشه در مورد هفتمی یه توضیحی بدی؟ این حرکات چیا هستن؟ چطوری باید یادشون بگیرم؟

پاسخ:
سلاام سرکار علیه ^ ^ 
جواب زهرا جان: 
خب من کلاً سه تا حرکت اصلاحی دارم که انجامشون میدم. اسم خاصی هم ندارن من براشون اسم گذاشتم.
۱- حرکت چهارچوب
۲- حرکت دستهای قلاب شده از پشت 
۳- حرکت پشت به دیوار 

حرکت چهارچوب : در چهارچوب در می‌ایستم و دستها را کمی از ارتفاع شانه ها بالاتر ( تقریباً چهار انگشت)  روی دو طرف چهارچوب قرار میدهیم ، کمر و گردن رو صاف نگه میداریم و در حالی که چهارچوب را گرفته ایم خود را به سمت جلو هُل میدهیم و دوباره به حالت ایستاده ی صاف برمیگردیم. این حرکت جلو و عقب رفتن را به طور متناوب تا جایی انجام میدهیم که احساس کنیم عضلات کتفها و سینه و بازوها گرم شده اند و کشش در عضلات سینه و انقباض در عضلات کتف و کمر ایجاد شده. این حرکت باعث باز شدن عضلات سفت و منقبض سینه ای و انقباض عضلات باز و شل شده ی کتف و شانه ها می‌شود. در نتیجه ی انجام روزانه ی این تمرین سرشانه ها به عقب برمیگردند و حالت قوز کمر تا حد زیادی از بین می‌رود.
دقت شود که در انجام این تمرین از خط راست چهارچوب به عقب خود را هُل ندهیم و فقط در حالت برگشت از حرکت هُل به سمت جلو به موازات خط چهارچوب بایستیم و نه عقبتر ، چون با عقبتر رفتن و خم شدن به سمت عقب باعث انقباض دوباره ی عضلات سینه می‌شویم که این کار تاثیر تمرین را خیلی کم می‌کند.

حرکت دستهای قلاب شده از پشت : این حرکت برای باز کردن عضلات منقبض سینه ای و انقباض عضلات کتف بسیار عالی بوده اما کمی از حرکت قبلی سخت‌تر است. دستها را از پشت به هم قلاب میکنیم و با ضمن حفظ راستی کمر و در یک امتداد نگه داشتن سر و گردن و کمر رو به جلو خم می‌شویم تا جایی که احساس کنیم کشش عضلات سینه و بازوها به آخرین حد خود رسیده و عضلات کتفها منقبض شده. در این حرکت نباید افراط کرد و خیلی باید مواظب بود و کم کم میزان خم شدگی رو به جلو/پایین را افزایش دهیم. در حین انجام این تمرین حتماً حتماً حواسمان باشد که سر و گردن در راستای کمر قرار دارند و کمر هم راست باشد تا آسیبی به مهره ها و تاندون‌ها وارد نشود.  توصیه می‌شود که این حرکت را حداقل دو هفته بعد از انجام روزانه ی حرکت چهارچوب شروع کنیم.

حرکت پشت به دیوار : برای انجام این حرکت جالب کافی است که پشت به دیوار بایستیم طوری که کمر مماس با دیوار باشد. سر و گردن راست در امتداد  کمر و حالا دستها را رو به بالا به صورت نود درجه روی دیوار قرار میدهیم. یعنی مچ دستها و آرنج در یک امتداد باشند و زاویه ی آرنج نود درجه باشد. آرنج و مچ دستها با دیوار مماس باشند و در این حالت کم کم دستها را رو به بالا حرکت میدهیم  انگار که بخواهیم دو تا دست را در یک نقطه بالا سرمان تلاقی دهیم. در حین انجام حرکت نباید آرنج یا مچ دست از دیوار فاصله بگیرند و اگر فاصله گرفتند یعنی این آخرین حد بالا بردن دستهای ماست(فعلاً). این حرکت را آنقدر انجام میدهیم تا به حد مطلوب( یعنی بالا بردن دستها و تلاقی آنها بدون فاصله گرفتن آرنج و مچ از دیوار) برسیم. این حرکت عضلات سرشانه ها و کتفها را تقویت می‌کند و افتادگی شانه ها را اصلاح می‌کند.

همه ی حرکات را می‌شود روزانه انجام داد اما در صورت احساس درد زیاد لازم است که یک الی دو روز برای ریکاوری عضلات به خود استراحت دهیم.

حتی در صورت انجام درست حرکات و رعایت تمام مراحل ، دچار سر درد و گردن درد و کتف درد خواهید شد چرا که عضلات و تاندون‌ها و مهره ها بعد از چند سال تغییر حالت خواهند داد.

من این حرکات رو از یوتیوب یاد گرفتم و انجام دادم و خدا رو شکر نتیجه گرفتم و همچنان هم در حال بهتر شدن هستم اما اگر شما با انجام این حرکات احساس درد شدید یا ناگهانی یا درد و گرفتگی بی سابقه شدین حتماً به پزشک و فیزیوتراپیست مراجعه کنید یا اگر افتادگی شانه ها و قوز کمر شدید دارین حتی قبل از انجام حرکات به پزشک مراجعه کنید.

دو تا پست هم در رابطه با قوز و گودی کمر در پیج __flex.yoga هست که اونها هم توصیه میشن چون صاحب پیج مربی یوگا هستش و کارش خیلی درسته.
۲۵ دی ۰۰ ، ۰۹:۴۰ سارا خانی

So inspiring... 

 

پاسخ:
.It can be a game changer, you know

به به🥰

اولین نظر ، اولین بازدید ، حااااضر😁

پاسخ:
ســلام الهام بخش. ^ ^

پ.ن. پرچم بالاست! :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">