جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

Let's Talk

پنجشنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۰، ۰۳:۰۲ ب.ظ

میاین با هم حرف بزنیم؟ از هر کس، هر کجا، فقط حرف بزنیم.
 

*ویرایش:
یه عکس قشنگ بذارم، پست پربارتری بشه. :D

۰۰/۱۰/۲۳
ZaR

نظرات  (۶)

۲۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۴۲ کلمنتاین ‌‌

ممنونم. الان بهتر از قبلم.

امیدوارم منم یک روز برگردم :)

۲۷ دی ۰۰ ، ۱۷:۳۶ کلمنتاین ‌‌

تو و زهرا واقعا انگیزه‌بخشید که هنوز دارید ادامه می‌دید (:

پاسخ:
ســلام کلمنتاین، چه طوری؟
اتفاقا به فکرت بودم.

زهرا دیسیپلین خوبی داره در این مورد. من اما به خاطر شرایطم خیلی به خودم سخت نمیگیرم، همین که توی این خط باشم "فعلاً" کافیه.

پ.ن. احیانا اگه خواستی دوباره شروع کنی خبر بده. ^----^

سلام زهرا بانو :)

به من بگو چه خبر از زبان هندی؟ هنوزم فیلم میبینی؟

زبان کره ای رو شروع نکردی؟ :)

من خیلی حرف میزنم تو وبلاگم اینجا خجالت میکشم باز تکرار کنم :))

پاسخ:
سـلام بانو جان، احوال شما؟
والا  سینمای  بالیوود خیلی به حاشیه رفته و دچار رکود بسیار بدی شده مخصوصا بعد از کرونا که سینماها مدتی تعطیل بود. کلاً دچار زلزله شد انگار.
زبان هندی رو ول کردم همون چند سال پیش! اتفاقا داشتم فکر می کردم یکی از پشیمانی هام این هست که چون خودخوان میخوندم بعد از مدتی ولش کردم، همون موقع باید کلاس می رفتم و پی اش رو می گرفتم. حالا ان شاء الله در آینده. زبان کره ای هم رو اصلا تا جالا شروع نکردم، هر چی یاد گرفتم از سال های متمادی سریال دیدن بوده. :))

از پر حرفی شما خوشحال می شویم دوست گرامی. :D
۲۳ دی ۰۰ ، ۲۲:۱۹ سارا خانی

من درواقع ساعت 5 تا 7 صبح میخوابم و اوضاعم خیلی خرابه. یعنی قشنگ باید زندگیم رو برعکس کنم. اگر فکر میکنی ورود همچین موجودی (که عملا جز موجودات شب محسوب میشه) به گروه تا زمان مچ شدنش با شرایط جدید مشکلی برای انگیزه سایر اعضای ایجاد نمیکنه، اد کن:)))

 

+مرسی به خودت رفیق که همیشه هستی و برای همه چی راه حل داری.

پاسخ:
ارجاعت می دم به صحفه "قرار صبحگاهی" و  کامنت ارزیابی سالیانه ی زهرا راجع به سحر خیزی(چند کامنت پایین تر که می شه).
کار نشد نداره. من هم یه زمان جغد بودم اما الان واقعا نمی تونم، شب بیداری رو نه بدنم تحمل می کنه نه دیگه دوست دارم. از جغد بودن به خروس بودن شیفت کردم. :D کار سختی بود اما شدنی شد، و البته هنوز هم دارم روش کار می کنم. میتونی براش برنامه بریزی و شروع کنی.

+مرسی از تعریفت رفیق جان، خیلی بهم چسبید. *با چشمانی ذوق زده تایپ می کند*
۲۳ دی ۰۰ ، ۲۰:۴۲ آسـِ مون

سلام!

آره میام!

راستش این روزا به این فکر میکنم که وقتی بچه تر بودم چقدر دوست پیدا کردن برام آسون تر بود و حالا بعد از ۲۳ سال

چقدر سختمه!

و اصلا دیگه داره یادم میره دوستای صمیمی برای هم چیکار میکنن

البته کلییی دوست دارم ولی خب بعد مجازی شدن دانشگاه همه رفتن سی خودشون و توی شهر خودمون رفیقی ندارم:)

 

پاسخ:
سـلام آسمون( چه اسم قشنگی داری). خیلی خوش اومدی.

چقدر حرفت رو درک می کنم!  با خودت میگی با طرف دوست بشم که چی بشه؟ یا حتی پیام طرف رو جواب بدم که چی بشه؟ منکه نمیخوام بهش نزدیک بشم یا بذارم بهم نزدیک بشه! :| :|
شاید هم این یه دوره باشه. من پارسال وضعیتم هنوز بدتر بود. الان حداقل با همون یکی دو تا دوستی که دارم برنامه میریزم. بذار دوره اش بگذره، اگر داری تغییر می کنی شاید بعد از تمام شدن این دوره بتونی دوست های جدید پیدا کنی. چون وقتی آدم تغییر می کنه ارتعاشاتش هم تغییر میکنه یا به اصطلا طبی اون هاله ای که دورش رو گرفته، اون وقت آدم هایی که جذب می کنه بر اساس تغییراتش هست.
۲۳ دی ۰۰ ، ۱۷:۳۰ سارا خانی

آیا سری اول fullmetal رو دیدی؟

آیا ناروتو رو از زمان دفعه آخری که ازت پرسیدم به اتمام رسوندی؟ :))

آیا فکر نمیکنی هوا این چند روزه خیلی گرم شده؟

آیا برای صبح زود از خواب بیدار شدن، راه حلی، دوا و درمانی چیزی سراغ داری؟

 

پاسخ:
_نـه، اما تصمیم دارم در آینده ببینم ان شاء الله.
_نـــــه خخخخخخ! :)) دیدن ناروتو در ال سی دی ِ پتُ پهن خونه زیر دندونم مزه کرده، گذاشتم تعطیلات بشه رفتم خونه ببینم. :D
_ آره، اما انگار خبر از برف دادن. *---*
_من هم این دغدغه رو داشتم و دارم. یه مدت با چند تا از بچه ها قرار گذاشته بودیم صبح زود بیدار بشیم و  بیایم داخل وبلاگ حاضری بزنیم. قسمت "قرار صبحگاهی" بالای وبلاگ. بعد از یه مدت که فقط من و زهرا موندیم، کم کم کشوندیمش به واتس آپ. الان صبح ها اونجا حاضری می زنیم. برای من کآرامد بوده این روش. ممکنه روز هایی خواب مونده باشم (60% مواقع :D) و به بازه ی زمانی نرسیده باشم، اما همین عذاب وجدان باعث میشه روزم رو خیلی زودتر از حالت عادی شروع کنم. اگه دوست داشتی این روش رو امتحان کنی، می تونم داخل گروه ادت کنم.

پ.ن. مرسی که اومدی. (گل)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی