جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

زهرا پاسخ می‌دهد

دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۹، ۰۲:۱۲ ق.ظ

پست آرتمیس رو دیدم و موچی و هلن.. داشتم لباس می شستم؛ دیدم داخل ذهنم دارم به این سوالات جواب میدم، گفتم پس بذار خودم رو دعوت کنم به این چالش. :D
 

1_راست دستین یا چپ دست؟ 

راست. یه کارهایی هم می تونم با دست چپ انجام بدم که چون واسه ش تلاش کردم خیلی برام خوشاینده.

 

2_نقاشی تون در چه حده؟ 

استعدادم خوبه، در حدی که یکی از فانتزی های دوران قبل از دانشگاهم این بود که وقتی دانشگاه قبول شدم به عنوان کار پاره وقت برم داخل پارک های مختلف پرتره ی ملت رو بکشم و پول در بیارم.

 

3_اسمتونو دوست دارین؟ 

وقتی بچه بودم دوستش نداشتم. به همون دلیل معروف: چرا باید اینقدر اسم من زیاد باشه و با فامیل همه جا صدام بکنند؟ کم کم که معنیش رو فهمیدم باهاش به صلح رسیدم، تصمیم گرفتم که حداقل زهرای خاصی باشم. یه بار هم یکی گفت: زهرا یعنی "نور افشاننده" دیگه عاشقش شدم و الان حاضر نیستم با هیچ اسمی عوضش کنم، چون دوست دارم وجودم نور افشاننده باشه.

 

4_شیرینی یا فست فود؟ 
همم .. گزینه ی هر دو نداره؟

اگه پاستا هم جزء فست فود حساب میشه، هر دو.
هوسم به شیرینی اینقدر زیاده که معمولا میرم شیرینی فروشی و داخل پیش دستی سه تا شیرینی سفارش میدم مثلا یه نون خامه ای و دو تا رولت یکی شکلاتی یکی نارگیلی و با ولع در طول راه میخورم. :D

 

5_دوست دارین قد همسر آیندتون چند سانت باشه؟ (سانت بگیناا) 

متاسفانه قد برام مساله ی در خور توجهیه. این آقای پدر ما بزنم به تخته در نهایت رشادت خلق شده، اینه که واسه ما هم قد ُ بالا یکم اهمیت داره. بهتره اینطوری بگم که طرف دیگه چه لعبتی باشه بتونم عنصر قد رو واسه ش نادیده بگیرم. :D

 

6_عمو یا دایی؟ 

هیچ کدوم.

 

7_خاله یا عمه؟ 

هر دو.

 

8_عدد مورد علاقتون؟ 

9 / 7 / 14 / 21

 

9_اولین وبی که زدین رو ، حذف کردین؟ 

هستش هنوز، اینجا.

 

10_با کی بیشتر از همه صمیمی این ، تو بیان؟ 

در حال حاضر هیچ کس، متاسفانه دارم دوره ی نقاهتِ "مارگزیده از ریسمون سفید و سیاه میترسه" رو میگذرونم.
اما از چند سال پیش که در دورهمی بلاگرها شرکت کردم با سارا گنگ ِ خیلی خوبی رو تشکیل دادیم.
...و شاهین.

 

11_بابا و مامان تون ، تو بیان کیه؟

دوره ی ما از این فنچ بازیا مد نبود.

 

12_رو جنس مخالف کراشی؟ 

کراشام هیچ وقت به قد ُ قواره م نمی خورن. مثلا دایی دوستم که در دوره ی میانسالیه و سه تا بچه داره. یا پسر دختر دایی بابام که 4 سالشه اما مطمئنم وقتی بزرگ بشه میتونه کیس ایده آلی برام باشه.

 

13_مترو یا قطار؟ 

مترو تند روی ِ کرج. :)) [اینقدر که عمر و جوونیم رو در طول این مسیر به هدر دادم، از رفت و آمد های هر روزه گرفته تا دستفروشی!]

 

14_به نظرت شادی یعنی چی؟ 

وقتی جایی باشی که میدونی دقیقا در همین لحظه باید اینجا باشی. وقتی که بعد از گذروندن رنج ِ دوران به مقصود برسی. وقتی که درست در مسیر دارمای زندگیت قرار بگیری. وقتی که حرفی رو بزنی و کاری رو انجام بدی که بدونی دنیا بهش نیاز داره.

 

15_سه تا از صفاتت؟

هممم.. مهربان،
A Fighting Dreamer
دارای حس قوی. توی این سال ها روش کار کردم، الان اینقدر قوی شده مثلا طرف از در بیاد داخل از حسی که بهم میده میتونم بفهمم احوالش در چه حاله، یکم صحبت کنم اگه خودش نگه هم میفهمم گیر کارش کجاست، یا یه وقت هایی توی درمان اگه عقل بگه نه اما حسم جواب مثبت بده به اون تکیه می کنم. [70 به 30 جواب میده]
اما خودم میدونم که در زمینه ی قوه ی تعقل کم کاری کردم.
 

 

16_اگه می‌تونستی هویتت رو عوض کنی ، دوست داشتی جای کی باشی؟ 

غول چراغ جادو: آرزو کن.

من : جای تمام آدم هایی که میشناسم, میخوام  که بشناسم و نمیشناسم یک روز زندگی کنم,احساسات, روابط و افکارشون رو تجربه کنم.

غول چراغ جادو: حوصله داری؟!

*حق کپی رایت از وبلاگ قبلی.

 

17_الان از چی ناراحتی یا چی اذیتت می کنه؟

در برهه ای هستم که باید صبر کنم و بذارم زمان بگذره.. م.ت.ن.ف.ر.م ازش! انگار نه انگار یه زمانی این پست رو من نوشتم!!

 

18_به چی اعتیاد داری؟ 

جدیدترین اعتیاد وی شخم زدن ادیت ها و فن میدهای گروه BTS در اینستاگرام بود. :|

 

19_اگه میتونی یه جمله بنویسی که کل دنیا بشنوه ، چی می گفتی؟ 

قبلا حرف زیاد داشتم، الان وارد مرحله ی عمل شدم. ان شاء الله چند سال دیگه کل دنیا می تونه ببینه چی در چنته دارم.

 

20_پنج تا چیز که خوش‌حالت میکنه؟

با چیزهای خیلی کوچیک و ساده خوشحال میشم. مثلا:
دیدن زیبایی ها و بوئیدن چیز های خوش بو خوشحالم می کنه.
وقتی یه چیزی رو یاد میگیرم و می تونم ازش حرف بزنم یا در عمل ازش استفاده بکنم.
وقتی شخصیت های مختلف رو در داستان ها کشف می کنم. یا وقتی خودم رو در داستان ها پیدا می کنم عمیقاً خوشحال میشم.
وقتی با معنی آهنگی ارتباط برقرار می کنم.
وقتی بیمار با لبخند رضایت از میز ویزیت بلند میشه.
رنگ ها! فکر کردن به ترکیب رنگ ها.
غذاها! ممکنه موودم کاملا پایین باشه اما با فکر کردن به یه غذا کلاً حالم عوض بشه. وقتی مزه های جدید کشف می کنم. اون قدر علاقه و رابطه م با غذاها جدیه، دوست دارم یه روز با غذا بتونم مردم رو درمان کنم.

 

21_اگه می‌تونستی به عقب برگردی چه نصیحتی به خودت میکردی؟ 

نگرد دنبال عشق، بذار خودش به سراغت بیاد و در بزنه.

 

22_چه عادتا/رفتارهایی دارین که باعث آزار بقیه ست؟ 

عادتام بیشتر باعث آزار خودم میشن تا بقیه. اما به جز اعضای نزدیک خانواده م که خوی تلخم رو هم دیدن، ظاهرم در اجتماع شسته رُفته و شیرینه.

 

23_صبحا اگه مامان/بابا بیدارت می‌کنه ، چجوری این کارو میکنه؟ 

خاطره ی خوبی از بیدار کردن های جفتشون ندارم متاسفانه.

 

24_کراشاتون تو مدرسه؟ 

تو مدرسه یا زمان مدرسه؟
زمان مدرسه کراش هایی از قبیل سوباسا، زورو، بابالنگ دراز و .. :D

کراشم روی زورو خیلی جدی بود، وقتی علامت Z ش رو با شمشیر میزد چنان حس غروری در من جاری می شد کعنهو این علامت رو واسه من میذاره! :D

25_تا حالا شده به یکی اشتباهی پیام بدین و دردسر بشه؟ 

برعکسش شده، میخواستم باب صحبت رو باز کنم، سهواً اشتباهی پیام رو فرستادم. زمان جاهلیت. :D

 

26_یه جمله تاثیر گذار برا مخ زنی؟ 

دیشب خوابت رو میدیدم! :))

 

27_چه فرقی بین شما تو فضای مجازی با اونی که تو واقعیت هستین وجود داره؟ 

بذار ببینم.. من ِ درونی تلخی و تیزی داره که اون رو با اراده در من ِ واقعی بروز نمی ده یا خیلی کم بروز میده اما حس می کنم در نوشته های وبلاگم این تیزی و صراحت کاملا حس میشه. [نمیدونم تا حالا کسی توجه کرده یا نه، اتفاقا یکی از دلایلی هست که خودم فکر می کنم باعث شده نتونم در فضای مجازی خیلی با بقیه ارتباط برقرار کنم.]

 

28_یه دروغی که اینجا به ما گفتین؟ 

نه بابا، کی حوصله ی دروغ بافتن داره اینجا.

 

29_تو بیان چند تا اکانت دارین؟ 

دوتا، اولی اینجا، دومی واسه وبلاگ برقرار.

 

30_اولین دوستتون تو بیان؟ 

بعد از پوکیدن بلگفا با یه گروه از دوستان مهاجرت کردیم به بیان.. یکی از اونها بهاره بود. دوستیمون خیلی پیشرفت کرد..از روزمره ها و دغدغه های ذهنی برای هم می نوشیتم. وقتی صحفه ی ایمیل رو باز می کردم و علامت ایمیل جدید رو میدیدم جوری ذوق می کردم انگار پستچی برام نامه ی واقعی آورده. خیلی حس خوبی بود.

 

31_چند بار تو وبتون چس ناله گذاشتین؟ 

فکر کنم از 95 به این ور کلا وبلاگم در این دسته بگنجه! :D
 

پ.ن. چالش از اینجا شروع شده.
کی رو دعوت کنم؟ فائزه، ثریا، مهناز، و سارا.. کارت دعوتتون صادر شده، اگه دوست داشتید شرکت کنید.

۹۹/۱۱/۲۰

نظرات  (۹)

24 XDDDD

خیلی خوب بودD:

۲۰ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۳۶ فاطمه ‌‌‌‌

جوابت به سوال ۱۲ رو دوست داشتم! اصن کراش ینی همین :)) هر جور فکر می‌کنی منطقی نیست ولی کراش می‌زنی بازم :))

پاسخ:
:))
فکر می کنم مشکل کراش اینه که زیادی جدی گرفته میشه.

سلام :).

خوندنش لذت‌بخش بود D:

من عقیده دارم اگر خوردنم رو درست کنم، بیشتر مشکلاتم حل می‌شه. 

من استفاده از ایمیل رو دوست دارم :). معمولا این روزها ارتباطات دوستی در شبکه‌های اجتماعی که سریع‌تر هستن، رایج‌تر هست. اما بنظر من هم ایمیل مثل نامه‌ می‌مونه، مثلا کل تعطیلات نوروز با دوستم در ارتباط نباشم و به‌جاش براش نامه بنویسم از اتفاقاتی که افتاده و ایمیل کنم :)).

سوباسا T_T الان هم داره دوباره از تلوزیون پخش می‌شه فکر کنم، یا چندوقت پیش. دیگه حس قبل رو بهش ندارم :D.

:).

پاسخ:
سلاام پرنده جان، خوبی؟ 

در این مورد اگر کمک خواستی بگو. :D 
ارتباط ایمیلی، مثل نشستن روی این صندلی هایی که تکون می خورن(چرا اسمش یادم نمیاد؟) با یک لیوان چایی یا قهوه روی تراس می مونه، در همین حد آرامش بخش می تونه باشه. 
حس من نسبت به سوباسا از کراش گذشته بود، فکر می کردم عینا به خودش تبدیل شدم در اون زمان! :))) 

۲۷. من این چیزی رو که می گی حس نکردم! اتفاقا فکر می کنم اینطوری نیستی!

 

ممنون از دعوتت. می نویسم :)

پاسخ:
در فن بیان یه مبحث هست به اسم "خودزنی" یعنی وقتی برای بقیه داری صحبت می کنی بقیه نمی تونن بفهمن شما به عنوان گوینده چه حسی داری مگه اینکه خودت اشاره کنی.. این میشه خود زنی.
این مورد رو که گفتی، حس خودزنی بهم دست داد. :D
۲۰ بهمن ۹۹ ، ۱۴:۴۷ نرگس بیانستان

چه بامزه، یه جورایی خودت نشستی رو صندلی داغ:)) 

پاسخ:
 احساس کردم نشستم با یه دوست دارم از خودم حرف می زنم، چسبید.

قشنگ بود :))

پاسخ:
سلاام. چشمات قشنگ دیده.
۲۰ بهمن ۹۹ ، ۱۳:۰۷ هلن پراسپرو

24: واهای منم دقیقا!!

زورو خیلی موجود جذابی بوده همیشه برای من! چیزی که خیلی ناراحتم میکنه اینه که الان نسل خواهرم حتی اسمشم نشنیدن :|

پاسخ:
بیا با هم یاد ِ ایـّام کنیم.  کلیک (@_@)
چقدر هم که واسه مون سانسورش کردن، نفهمیدیم چی به چی شد.

گنگ رو خوب اومدی:)))))

پاسخ:
و قوی. (عینک دودی)
هشتگ شر ُ ورگو های با قدرت.

ممنون بابت اطلاعات مفیدتون.

پاسخ:
سلام. خیلی هم مفید نبودن ها. :D

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی