جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

Left & Right

چهارشنبه, ۳ دی ۱۳۹۹، ۰۲:۲۴ ق.ظ


دویدن باعث میشه باور کنم برای همیشه یه بازنده نخواهم موند.
چقدر دلم یه پارتنر برای دویدن می‌خواد. که بتونم اراده و اشتیاقم رو باهاش تقسیم کنم.. اطلاعات رد و بدل کنم، سوالاتم رو بپرسم، مشورت بکنم و غیره.
احیاناً اینجا کسی هست که اهل دویدن باشه یا بخواد دویدن رو شروع کنه و نیاز به یک فرد پایه و گاهاً انرژی دهنده داشته باشه؟ (وی قابلیت جوگیر کردن بقیه را داشت :D)

 

Left & Right - Seventeen
می‌خونن چپ و راست.. مضمون آهنگ چیز دیگه‌ایه، ولی من با هر بار شنیدنش چیزهایی که باید به راست و چپم بگیرم رو واسه خودم لیست می‌کنم:

به راست و چپم که در تنهاترین حالت ممکن به سر می‌برم و احساس یک کاکتوس رها شده در بیابان رو دارم.
به راست و چپم که در طول روز بیش‌تر از 5 بار حسی بهم دست میده انگار که دیگه نمی‌تونم تحمل کنم و هر لحظه ممکنه قلبم سینه رو بشکافه و فرار کنه!
به راست و چپم که حتی قبل از اینکه خودم رو بشناسم جزء تیم بازنده‌ها بودم.
به راست و چپم که اعصاب ِ دستگاه گوارشم اون قدر ضعیف شده که با کوچکترین ناراحتی قاطی می‌کنه و صداش در میاد. درستش می کنم.
به راست و چپم که قبل از 30 سالگی احساس یه لکنته‌ی اوراقی رو دارم! این رو هم می‌تونم درست کنم.
به راست و چپم که سال‌های اخیر رو در توهم به سر می‌بردم. بقیه برای توهم زدن نیاز به جنس دارن؛ من نزده بالا بودم.
به راست و چپم که معیار و میزان محبتم فقط خدا نبود و وسط رفاقت کم آوردم.
به راست و چپم که گاهاً حکمت خدا این‌قدر برام تاریکه که حس تنفر بهم دست میده و فکر می‌کنم از بنده‌هاش بهش پناه می‌بریم ولی از خودش به کی و کجا پناه ببریم؟!
و صدها مسئله‌ی دیگه که در این برهه باید به راست و چپم بگیرم بلکه بتونم از پس غول این مرحله بر بیام و زنده بمونم. دیگه جون اضافه ندارم! واسه همین امروز زندگی رو تعطیل کردم و فقط رقصیدم. برای دهن‌کجی به جبرها و دردها، شاید هم در آغوش گرفتنشون، نمی‌دونم.. جایی خوندم در برهه‌ای اگر مشکلی دارید که قدتون به حل کردنش نمی‌رسه، اگر بتونید مشکلتون رو نادیده بگیرید و به زندگی ادامه بدید، بعد از مدتی اون مشکل یا حل شده یا از یاد رفته یا کمرنگ و قابل تحمل شده. خدایا کمکم کن.. بتونم کمرم رو خم کنم و زیر بار ِ این زخم‌های هفتصد ساله شکسته نشم. فهمیدم که اشتباه می‌کردم.. می‌خواستم اثرشون رو پاک کنم جوری که انگار هیچ وقت وجود نداشتن.. اما نمی‌شه، چون همین‌ها هستن که هویت من رو به عنوان یک انسان در دنیا می‌سازن و اعتبار میدن.. پس کمکم کن مغلوبشون نشم، بتونم بذارمشون یک گوشه از ذهن و دلم و در مواقع لزوم ازشون استفاده کنم.

نظرات  (۲)

چقدر با این قسمت راست و چپ همزاد پندرای کردم:(

 

من از دو هفته دیگه هستم برا دویدن.یه مدته دویدن رو شروع کردم.از اپstravaاستفاده میکنم.اونجا میشه بقیه ورزشکارا رو هم فالو کرد و این انگیزه رو قسمت کرد و انتقال داد

البته الان دوچرخه سواری رو ترجیح میدم 

یه سری اطلاعات جالب هم چند وقت پیش خوندم مربوط به بحث سلامتی الان فرصت نمیکنم ولی دو هفته دیگه میفرستم.احتمالا جالب باشه و بدردبخور

پاسخ:
ســـلام، دو هفته شد. (با چشم های ستاره ای و کفش های اسپورت منتظر ایستاده ست.)
۰۵ دی ۹۹ ، ۰۵:۲۳ گیسو کمند

من عااااااشق دویدنم💗💗💗 و البته عاشق ارتفاعات. اینقدر غبطه میخورم به حال اونهایی که میرن پشت بام آسمانخراش ها عکس سلفی میگیرن😩🥺

 

پاسخ:
اعتیاد آوره!
ان شاء الله به بزرگترین آسمان خراش ها فراخوانده بشی. :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">