جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

See you later, maybe never

سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۵ ق.ظ


دیوار آرزوها

پنج سال گذشت.. از اولین روزی که پا روی موزائیک‌های قدیمی و شکسته‌ات گذاشتیم، همانی که بعد از پنج سال هنوز هم شکسته باقی مانده..بگذار از تمام خاطراتی که تلخیشان پر رنگ‌تر است؛ بگذریم و تو را به گوشه‌ای از صندوقچه‌ی ذهن بسپاریم. پیرخانه‌ی عزیزم، ممنون که زندان ِ انعطاف پذیری برایمان بودی و هوای زندانی‌هایت را داشتی. راستش را بخواهی شاید دلم برای زمین ِ گرمت در زمستان تنگ بشود زیرا در خانه‌ی جدید از کف ِ گرم و شوفاژ خبری نیست، اما فکر نمی‌کنم دلم برای خودت و خاطراتت تنگ بشود.. پیش می‌آید که آدم‌ها قدردان ِ زندان رفتنشان باشند، تو زندان ِ ناگزیری بودی که ما را زُبده کردی.

در آستانه‌ی آزادی بیا اسم ِ فصل ِ جدید را بگذاریم"آغاز ِ رهایی"

 

پ.ن. باید برای خودم توفو بخرم. از همون‌ها که داخل سریال‌های کره‌ای بعد از بیرون اومدن از زندان می‌خورن. (شکلش شبیه پنیر لاکتیکی ِ خودمون می‌مونه، اما تا جایی که می‌دونم بی‌مزه‌ست.)

نظرات  (۲)

۱۴ آذر ۹۹ ، ۲۲:۰۶ بانوچـه ⠀

رهایی‌ت مبارک :)

پاسخ:
پیپ پیپ هـورا (در برطری را باز می کند. :D)

نمی دونم چرا همیشه تو پس زمینه ی ذهنم توفو یه شیرینی گرد و تپلی و سفیده:| ولی نهایتش پنیر ازاب درمیاد:)

پاسخ:
والا دوستم معتقده چون از شیر سویا درست میشه مزه ش به سر شیر نزدیکه. اما من یکی دو بار که خوردم واسه م بی مزه بود.. در واقع طعم خود ِ اون غذا رو به خودش می گرفت.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">