جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

نقطه‌های هرز رفته

يكشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۰۹ ق.ظ

می‌خوام نقطه‌هام رو درست بذارم. نقطه‌هایی که کلمات رو می‌سازن، کلماتی که باعث بوجود اومدن جمله‌ها می‌شن و همین‌طور دومینو وار همدیگه رو می‌سازن تا وقتی‌که یک مجموعه رو شکل می‌دن. یعنی من ِ نوعی، تشکیل شده از میلیارها نقطه. می‌خوام این نقطه‌ها رو از ریشه بازسازی کنم، ولی نمی‌تونم. فعل ناتوانی چقدر بجا اینجا به کار رفته. وقتی می‌بینی کجا اشکال داره، حتی شاید بدونی چه طور باید جلوی پیشرفتش رو بگیری، اما نمی‌تونی. چه طور ممکنه بدونی باید چیکار کنی ولی توان انجامش رو نداشته باشی؟!
شبیه مریضی صعب العلاجی که برای بهبودش باید دست به دامن خدا بشی. آره، واسه همینه چندین ماهه دارم واسه خودم و نقطه‌های وجودم حمد شفا می‌خونم. گنجوندمش داخل جدول عادت‌ها مبادا فراموشم بشه! حداقلش اینه که حس خوبی بهم می‌ده، هر حمدی که می‌خونم می فرستمش به سمت نقطه‌هایی که نشتی دادن و نیاز دارن که فیکس بشن. بعضی‌هاشون اینقدر کهنه هستن که تبدیل به خورده شیشه شدن و برای برگشت به تنظیمات کارخانه نیاز به تغییر ِ ماهیت ِ شیمیایی دارن! فعلا همین کار از دستم بر میاد. خوبیش اینه که حداقل می‌تونم تشخیص بدم کدوم گوشه کج و معوج شده و نیاز به صاف کاری داره. حالا فعلا انرژی مثبت بفرستم، درمان رو می‌ذاریم برای بعد، وقتی به اندازه‌ی کافی قوی شدم که بتونم چکش دست بگیرم. اون موقع می‌تونم جلوی هرز رفتن نقطه‌هام رو بگیرم.

پ.ن.1 اگر به حمد شفا اعتقاد داشته باشید که تاثیرش بسیار آرام بخشه. اگر هم نه، مثل مکانیزم انرژی درمانی می‌تونید تصورش کنید. وقتی تمرکز می‌کنی روی یک نقطه‌ی خاص و بهش انرژی می‌فرستی که سلول‌های اون قسمت دوباره فعال بشن. برآیند فعالیت جزء جزء سلول‌های اون ناحیه می‌شه درست کار کردن اون سیستم.

پ.ن.2 با هبیت ترکر و بولت‌ژورنال آشنا هستین؟ توکا یه سری پست دنباله‌دار خوب درمورد بولت‌ژورنال نوشته. دوست داشتید بخونید.

پ.ن.3 به عنوان یه راست دست، الان که می‌تونم با دست چپ هم گوجه و خیار واسه سالاد خورد کنم یا ظرف بشورم، انگار قله‌ی کوهی رو فتح کردم مثلاً! با تشکر از خاصیت آهسته و پیوسته پیش بردن ِ جدول عادت‌ها.

نظرات  (۸)

مرسی از راه کاری که دادی😊

چه خبر از مسواک زدن با دست چپ؟

پاسخ:
خواهش می کنم.
امتحان کردم بلاخره.:)) نـَه، نوشتن خیلی سخته برام!

چقدر عالی

حقیقت تا حالا حمد شفا نخونده بودم، ولی خب منم امتحان می کنم، همین چیزی که نوشته بودی یه حس خوب بهم داد :)

ولی لزوما تجربه ی شخصیه

نمیدونم چقدر درسته

من یک مدت سه هدف برای خودم گذاشته بودم، تمرین صبر ، تمرین سحر خیزی و تمرین نه گفتن

خب روزهای اول برای همشون تلاش میکردم ولی کم کم سرد شدم

ولی یه مدت گفتم بیا  فقط تمرکز کن روی صبر 

و وقتی کلی توان و انرژیمو گذاشتم برای صبر، خیلی نتیجه گرفتم !

انگار همه ی انرژیم روی یک نقطه متمرکز شده بود :)

پاسخ:
دقیقاً درسته،خوب می شد من هم ازت الگو می گرفتم چرا که استاد ِ برداشتن هندوانه های همزمان هستم! در نهایت هم از هر کدوم یه قدم می رم جلو و بعد به امان خدا رها می شن. (@_@)

کار خوبیه =))

 

وایییی . چه عجیب ! 

منم تازه امروز دارم شروع می کنم به درست کردن بولت ژورنال ! خیلی به دردم می خوره . ممنون برا معرفی^^

پاسخ:
به به،
می خوای یکم جوگیرت کنم؟
اگه در این سن شروع کنی به برنامه ریزی و بدون جوگیری پله پله بری جلو. در واقع نخوای یه شبه کهکشان شیری رو با بولت ژورنالت فتح کنی، می تونی دو هیچ از همسالانت جلو بیوفتی. حداقل تجربه ای داری که در سال های بعد در مقاطع جدی تر به کمکت میاد.
:D

پ.ن. البته کسی که در این سن کتاب فاجعه ی چرنوبیل رو میخونه و معرفی می کنه فکر نکنم لازم به توصیه ی من داشته باشه به واقع. :)) ^-^

حمد شفا و دست چپ رو منم باید اضافه کنم. خیلی دوست داشتتی و جالب بود برام :)

پاسخ:
دست چپ رو من بیشتر از 6 ماه روش کار کردم، که به اینجا رسید. البته باید بگم خیـلی رو مخ بود، فکر کن باید اول خودت رو مجبور کنی به استفاده از دستی که انجام دادن کوچکترین کار ها براش سخته! کی حوصله داره؟ یکی دو ماه هم کلا گذاشتمش کنار، بعد دوباره با قدرت و پافشاری به میادین برگشت. :D
اما انصافاً علی رغم رو مخ بودن خیلی حس خوبی داره.

وصفت درباره ی نقطه ها عااالی بود.

من سوره ی حمد رو دوست دارم و سوره ی یس خیلی تاثیر عجیبی داره روی خوب کردن حال و احوالم😊👌🏻

من یکی دو سال پیش تصمیم گرفتم که یکسان دست بشم. وقتی شروع کردم با دست چپ کار کردن خیلی ذوق داشتم به قول خودت انگار قله ی کوهی رو فتح کردم😁 همزدن و خورد کردن و حتی ظرف شستن همه اش راحته فقط مسواک زدن با دست چپ خیلی سخته🥴 حتی از نوشتن هم سخت تره. 

آقا در مورد بولت ژورنال و اسکرپ بوک و اینا یه چیز بگم؟ من کلی دفتر و دفترچه خوشکل میخرم بعد که میخوام توش بنویسم میگم نهههه بذار اول دستخطط خوشکل و مرتب بشه بعد حیف این دفتر خوشکل نیست با این دستخط عشق وجق خرابش کنی؟! و تا الان نه دلم اومده توی دفترهام بنویسم نه وقت کردم که دست خطم رو درست کنم😔 

پاسخ:
ممنون. (وی با چشم های بزرگتر از حد معمول و لپ های گلی به کامنت گیسو کمند خیره شده.)
آره، تجربه ش رو داشتم. ببین وقتی حالت خوب نیست و به این نیت سوره یس رو میخونی که حالت خوب بشه، بعدش واقعا حالت خوب میشه! انگار نیت و تلقین در هم آمیخته می شن.
مسواک زدن از نوشتن سخت تره؟ شوخی می کنی؟ (وی امشب قصد آزمایش کردن این فرضیه را دارد.)

+مشکل ِ فراگیر در رابطه با دفتر های دلبر! :)) همه همین طور هستن.
ولی از من میشنوی شروع کن. مثلا میتونی از بین مجموعه ی دفتر های دلبرت، زشت ترین رو به عنوان اولین دفتر انتخاب کنی (البته اول ازش عذرخواهی کن که قراره به عنوان قربانی ازش استفاده بشه :D). تازه می تونی در دفتر جدیدت صفحاتی رو هم به خوشنوسی (یا هر کاری که برای خوش خط تر شدن لازمه انجام بدی) اختصاص بدی، اینجوری یه چرخه داری که پیشرفت هر کدوم به بهتر شدن اون یکی کمک می کنه.

اتفاقا دیروز تصمیم گرفتم بولت ژورنال درست کنم:)))

پاسخ:
درود بر تو، هم فاله هم تماشا. اولش ممکنه یکم وقت ببره که قلق کار دستت بیاد، اما نگران نباش خیلی زود سیستمش دستت میاد. فقط جوری شروع نکن که خودت هم از انجام دادنش بترسی! :))


اول فکر کردم نوشتی هابیت:) کلی ذوق کردم

پاسخ:
سلام، 
اون ها که جایگاه شون جداست. دوست داشتنی های فضول! :D

خیلی عالیه

پاسخ:
سلام.
واقعاً؟ خودم فکر می کردم..ممم.. یکم غیر ملموس شده باشه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">