جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

از سری تفکرات ِ دلپذیر ِ شبانه

سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۳۸ ق.ظ

انیمه‌ی ناروتو، قسمت 135.
ماموریت برگردوندن ساسوکه، اولین ماموریتی بود که شیکامارو به عنوان یک چونین(سطح سوم نینجاها) رهبری می‌کرد. یعنی این شیکامارو همون شخصیه که زمان امتحانات چونین؛ وسط میدان مبارزه انصراف داد و عطای برنده شدن رو به لقاش بخشید تنها به این دلیل که حوصله نداشت مبارزه کنه؟ نه تنها شیکامارو، هیچ کدوم از بچه‌هایی که به این ماموریت رفتن آدم قبلی برنگشتن! کی فکرش رو می‌کرد اینقدر پتانسیل و غیرت در مبارزه داشته باشن؟ مگه ساسوکه چیکاره‌ی اونها بود؟ به قول یکی‌شون حتی ازش خیلی هم خوشم نمیاد! در واقع ماجرا عمیق‌تر از این حرف‌ها بود. ماجرا اصول ِ نینجایی ِ هر کدوم از این بچه‌ها بود و ارزشی که حاضر بودن براش جونشون رو هم فدا کنن. کی فکرش رو می‌کرد این جوانه‌ها وقتی به مرحله‌ی سخت ماجرا برسن، اینقدر زیبا رشد کنن؟

لعنتیا! اینقدر همه‌تون خوب بودین که اشک به چشمام اومد! [وِی ناسزا گویان به ساسوکه به سمت کتاب و دفتری که رهایشان کرده بود تا سرکی کوچک در بیان بزند؛ برمی‌گردد!!]

 

با درس گرفتن از اتفاقی که اون موقع افتاد به عنوان تجربه ممکنه بتونی دفعه‌ی بعد ماموریتت رو به نحو احسنت انجام بدی. اگه دوستات واقعا برات مهم هستن، قبل از اینکه به فرار کردن فکر کنی به این فکر کن که چه طور می‌تونی نینجای بهتری برای دوستانت باشی.

 

+داشتم فکر می‌کردم:

_چه طور می‌خوای دنیا رو تغییر بدی وقتی نمی‌تونی حتی خودت رو تغییر بدی؟ چه طور می‌خوای زندگی دیگران رو نجات بدی، وقتی هنوز لنگ ِ تغییر دادن ِ یک عادت ِ ناخوشایند ِ کوچیک در درون خودت هستی؟

بعد خودم جواب ِ خودم رو دادم:

_ زمانه عوض شده، حالا دیگه قهرمان‌ها هم می‌تونن خیلی پرفکت نباشن!

اما چند دقیقه بعد متفکر ِ درونم نتیجه‌گیری کرد:

_در زندگی، اگر هدفی داری که لازمه براش بجنگی، چیزهای ارزشمندی وجود دارن که می‌خوای ازشون محافظت کنی، حتی فداکاری برای ارزش‌هایی که بهشون پایبند هستی که منتهای ِ درجات ِ قوی بودنه...برای تحقق بخشیدن به همه‌ی این‌ها نیاز به قدرت داری. اما قدرت هیچ‌وقت بدون تغییر بوجود نمیاد. از طرفی هم تغییر بدون تجربه‌ی درد میسّر نیست. پس نتیجه می‌گیریم درد چیزی نیست که راه میانبر داشته باشه. لامصّب. (فلش‌بک به این پست.)

نظرات  (۶)

۰۷ آبان ۹۹ ، ۱۷:۴۶ بانوچـه ⠀

من دو تا شماره ازت دارم. :دی

شماره منم اخرش 2138 و 1069 اخرشه هر کدوم پیام بدی روشنه زود باش منتظرم :دی

پاسخ:
انجام شد. :))
۰۷ آبان ۹۹ ، ۱۷:۲۱ بانوچـه ⠀

عه چرا قطع شد؟ کِی قطع شد؟ از طرف کی قطع شد؟ چه حیییییییف... تو قطعا اسم وبلاگت رو عوض کردی وگرنه من الان نباید با شک و تردید میپرسیدم ازت که تو زی زی گولویی؟

پاسخ:
نمیدونم، در طول زمان قطع شد انگار. :)) حالا جالب اینکه که از نظر مسافت، از هر زمان دیگه ای بهم نزدیکتر هستیم.
خیلی وقت بود کسی بهم نگفته بود زی زی گولو. یادش بخیر. :))
پیام می دم بهت. یه شماره ی قدیمی ازت دارم، اگه عوض نشده باشه.

آخی یادش بخیر چهارده سیزده سال پیش من این کارتون رو میدیدم. توی اون دوران پر تب و تاب راهنمایی چقدر دوست داشتم که مثل نینجاها باشم. یعنی یکی از آرزوهام بودااا.

حتی الانشم دوست دارم اگه بشه مثل فیلمها چند سالی رو برم پیش یه استاد پیر روی نوک یه تپه ای و همه ی فنون رزمی رو یاد بگیرم و یه آدم دیگه ای بشم و برگردم😁

پاسخ:
سلام.
من اگه در اون سن این انیمه رو میدیدم دیگه خدا هم نمی تونست از جوّش خارجم کنه! :)) استغفرالله.
آدم دیگه ای شدن سخت و فرسایشیه، در عوض ورژن خود رو ارتقاء دادن به صرفه تره. اگه اینهمه راه رفتی تا نوک کوه پیش پیر ِ مغان، خود مسیر ورژن سر سخت تری ازت می سازه.
۰۶ آبان ۹۹ ، ۱۰:۱۵ هلن پراسپرو

این صحنه...با آهنگ sadness and sarrow پشتش...

واقعا قلب سوراخ کن بود.

پاسخ:
آخ آخ..
۰۶ آبان ۹۹ ، ۰۹:۲۱ بانوچـه ⠀

چقدر دلم برای انیمیشن دیدن تنگ شد

پاسخ:
ثــریـا! بیا بغلم!
شاید باورت نشه ولی قبل از اینکه پیامت رو ببینم، در واقع شب قبلش، به فکرت بودم! [در واقع داشتم فکر می کردم، دوستیمون قطع شدا، حیف. :))]

عجب پستی! فکر کنم قسمت ناروتوش هلن رو جذب بکنه:))

اون پاراگراف آخر هم من رو جذب کرد چون شبیه داستان کدگیاس بود:)))

پاسخ:

در بیان هر جا که سخن از ناروتو است نام هلن می درخشد. :)) @هلن پراسپرو

کدگیاس؟ (در حال سرچ و تحقیق در مورد یک اسم جدید.)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">