ما ز بیجائیم و بیجا میرویم
_داشتم فکر میکردم به اینکه استراتژی ِ درست در برخورد با شرایطی که دنیا باهاش مواجه شده چی میتونه باشه؟ در نهایت به "عشق" رسیدم. کلید ِ دوام در این شرایط ِ غیر ِ معمول فقط میتونه یک عنصر ِ غیر معمول و بیحساب و کتابی مثل ِ عشق باشه. شاید چون اصل ِ وجود ِ آدمها از عشق نشات گرفته پس در شرایط بحرانی هم باید به اصل خود رجوع کنند. عرفا معنقدند اونهایی که با عشق بیگانهاند مثل دریای شوری هستند که نیاز به تربیت شدن توسط افرادی مانند دریای شیرین دارند. کی میدونه، شاید اصل ِ هدف ِ این وضعیت نامتعارف همین باشه، که شوری ِ جان ِ انسانها رو تصفیه و در نهایت به شیرینی تبدیل کنه! اینجا مدیریت بحران میشه خالی شدن از منیَت. حالا هر فردی در طول زندگی عشق رو یه جور معنی میکنه. یکی عشق رو به پای خانواده میریزه، یکی به پای علم، یکی به پای یک فرد خاص و ..در واقع باید وجههی عشق ِ زندگیمون رو پیدا کنیم و بهش بیاویزیم؛ شاید از این مهلکه جان سالم به در ببریم!
از خواجه عبدالله انصاری نقل کردهاند:
اگر خواهی که عشق در دل تو کار کند و تو را طالب آن یار کند، اول در خود نگاه کن که کیستی و به نسبت ِ آن چیستی؟ عشق آتش سوزان است و بحر بیپایان است.