تماس با اعماق ِ بازندگی [Haaro toh haaro par izzat mat utaro*]
1. اولین باری که تبخال زدم.. فک کنم 22 سالم بود. پولم رو خورده بودن.. اینکه حقم رو خوردن از طرفی کاری هم ازم بر نمیاد برام قابل هضم نبود، فقط حرص میخوردم و خودخوری میکردم. فرداش که گوشهی لبم متورم شده بود باورم نمیشد ممکنه تبخال زده باشم! از چیزی که بدم می اومد سرم اومده بود. متنفر بودم از تبخال و همیشه ته دلم مطمئن بودم هیچ وقت تجربهاش نخواهم کرد اما بلاخره حرارت کاذب ناشی از این عصبانیتهای بدون بروز کار خودش رو کرده بود.
خدا رو شکر راه مقابله باهاش رو بلد بودم و در نطفه خفهاش کردم. از اون به بعد هر وقت علامتهاش ظاهر میشن میفهمم که حرص خوردم و خودم نفهمیدم!
+ نکته: اگر شما هم تبخال میزنید با یک راه حل ساده میتونید باهاش مقابله کنید. بهترین راه اینه که در نطفه خفهاش کنید. تـه دوتا خیار رو ببرید و به هم محکم بمالید تا کف کنه، بعد کف بوجود اومده رو روی محل مذکور به بمالید، اگر خیلی بزرگ نباشه با یک بار مالیدن ورم و التهاب لب میخوابه. راه کمکی: به تیکهای پنبه یا دستمال کمی آبغوره زده و در محل مذکور به دفعات قرار بدید.
2. برای ایستادگی در برابر یه سری از موقعیتها در زندگی آدم میفهمه فقط به کمک یه سری حسهای درونی توان مقابله با شرایط موجود ممکنه. یه جاهایی باید شهامت داشته باشی..شهامت ِ باختن، شهامت ِ گول خوردن، شهامت احمق فرض شدن، شهامت ِ مفعول ِ مطلق بودن! خیلی مهمه بتونی این افعال رو برای خودت حل ُ فصل کنی. اینکه؛ قرار نیست همیشه برنده باشی، همیشه حاکم باشی یا اصلاً برگ برندهای در دست داشته باشی! بیا و یه بار هم بازنده باش، اصلا تا ته بازندگی برو ببین چه جوریه؟ تا ته محکوم بودن برو ببین چه جوریه؟ خدا رو چه دیدی شاید تهش قالیچه سیلمان بود! ببین!! بیا و اگه قراره بازنده باشی هم بهترین و خاصترین باش!
The Big Hit , 2017
* عنوان نوشت: اگه باختی اشکال نداره، عزتت رو هیچ وقت نباز. [چه اشکال داره؟ شاید این روزا توی زندگیم دیگه هیـچ وقت تکرار نشدن.. که مطمئنم نمی شن.]