پراکنده امـّا مرتبط
سه شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۱۸ ق.ظ
_ «صحنه ای بود لبریز از احساس، چون پیمانه ی احساسات تا آخر نمی جوشید و سر نمی رفت، بیشتر به آدم فشار می آمد. آدم هر وقت شاهد غُل غُل احساسات و عواطف مهارگسیخته باشد، نوعی حس شبیه کراهت یا حتی تمسخر به او دست می دهد. من همیشه مواقعی بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرم که احساس تابع اراده باشد، یعنی مثل برده ی غول آسایی باشد که زمامش را عقل سلیم گرفته باشد.» ویلِت
_ «بیش از حد دوست داشتن کسی یا چیزی هم می تونه پادزهر باشه هم خود ِ زهر.» psycho pass
_ یه چیز توی ذهنم هست که جملات دقیقش در خاطرم نمونده. «دو دسته هستن که باید ازشون دوری کنید. افرادی که به افراط من رو دوست دارن و به سمت تباهی می رن. افرادی به افراط با من دشمنی دارند و به سمت تباهی می رن.» نهج البلاغه
پ.ن. امروز یه کیک ِ کشمشی پختم اما روش سوخت، برای اینکه خرابکاریم رو بپوشونم پودر قهوه رو با خاک قند قاطی کردم و روش الک کردم. خیـلی خوشکل و خوشمزه شده بود. العان بعد از یک روز سخت ِ کاری دارم یک تکه ازش رو با چای میخورم و به این فکر می کنم که رفتار ِ امروزم هم مشابه این عمل بود، اوووف بگو کُپی! اما به قول استادمون یک اشتباه قاطع صد مرتبه بهتر از یک تصمیم ِ درست ِ لغزان هست!
۹۵/۱۰/۲۱