خدا را یک نفس بنشین؛ گره بُگشا ز پیشانی
فیلم Fashion ، نقش اصلی داستان دختری هست که می خواد سوپر مدل بشه تلاش می کنه و به هدفش می رسه، بعد از قله ی موفقیت با کلّه می خوره زمین، حالا یه شیرزن می خواد از بین این زخم ها یا علی بگه و بلند شه، وقتی می خواد از نو شروع کنه اما نمی تونه؛ دوستش دستش رو میگیره و می گه: «اگر می خوای توی این راه بمونی باید قوی باشی.» آدم های ضعیف که یه جا وسط راه می ایستن یا برمی گردن محکوم هستن به فراموشی. در کسری از ثانیه محو می شن انگار که هیچوقت در این راه نبودن. این بهاییه که برای ضعفشون باید بپردازن.
فصل اول ِ انیمه ی Psycho Pass [با تشکر از معرفیش] یه جا می خونه "بهای سرنوشت رو بپرداز و بذار با هم باشیم" از اون موقع دارم فکر می کنم که بهای سرنوشت چی می تونه باشه؟ ما افرادی هستیم که دنیا فکر می کنه باید باشیم، اما خب بعضی وقت ها هم نیستم! یکی نیست بگه به درک که نیستیم!! [دیالوگ فیلم Mother's day با کمی دخل و تصرف] نمی خواستم این پست رو پابلیش کنم، این پاراگراف تسلیمم کرد. :D
یه سلامی هم بکنیم به اونی که از خشت خشت زندگی، آبرو و زحمتی که 56 سال کشیده بود دست کشید، خودش رو دار زد و نشون داد هنوز تفکرات هیچکاک گونه زنده ست! جون ِ خودته، زندگی و آبروی ِ خودته، خانواده ی خودته درست، ولی یکی نیست بگه مرد حسابی به خراب کردن زندگی اطرافیانت فکر نکردی هیچ، لااقل به کسی که قرار بود پیدات کنه فکر می کردی... زندگی دوتا جوون 23-22 ساله ای که اون روز صبح پدرشون رو در اون وضعیت پیدا کردن تا آخر عمر شکل ِ دیگه ای گرفت.. عجالتاً این حرکت می تونه برای من ِ نوعی که یک لحظه فکر خودکشی به سرم می زنه الهام بخش باشه چنانکه با دار زدن خودم در حیاط خونه در یه شهرستان کوچیک بتونم به عنوان عامل یک حماسه ی تاریک تا سالها در ذهن مردم بمونم. [مرتبط با پاراگراف پایینی]
یکی از ایدئولوژی های مادر خانومی در زندگی اینه " آدم باید برای وقت هایی که به پوچی می رسه منبع قوت قلبی داشته باشه"
همیشه خوب و سالم بودن در زندگی از هر نظر؛ روانی، خانوادگی، اجتماعی،شغلی و ... کافی نیست. در جایی و موقعیتی بلاخره همه ی چیزهایی که قبلاً عامل محرک و انرژی برای فرد بودن بی اثر می شن، اون وقت احساس پوچی به سراغش میاد. اینجاست که پای خدا، معنویت، دین و مذهب و از این اقلام جنس ها وسط میاد! و به نسبت شخصیتش می تونه دستاویزی پیدا کنه و بهش بیآویزه!
پ.ن. عنوان ربط ِ چندانی به محتوای پست نداره اما شاعر در این راستا خوب حرفی می زنه:
این باد ِ رها شده به همه جا می وزه، قلب من هم مثل این باد رها شده، شکوفا شده، رها شده م..
و در جواب می شنوه:
بیا خودمون رو رها کنیم و چیزی که باد میگه رو قبول کنیم. همین.
پاراگراف دوم: خودت فکر کن چی هستی!
پاراگراف سوم: غمانگیز
پاراگراف چهارم: ایدوئولوژی مادر خانومی خیلی قشنگ و منطقیه. خب آدم باید یه منبع امید و قدرتی داشته باشه واسه روزهای سخت. فکر کنم اکثرا ایمان و معنویت و دعا اینجور مواقع به کمک بیاد.
پاراگراف پنجم: پنجم دیگه نداره!