از ذهنم بیرون اومد و به داخل ِ زندگیم تزریق شد!
يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۴۲ ب.ظ
گذری زده بودم به آهنگهای قدیمی.
One Thing ِ گروه ِ One Drection رو گوش میدادم و در افکارم غوطهور بودم. به آخر آهنگ که رسیدم یاد چیزی افتادم و دوباره پلی کردمش.
Get out, get out, get out of my head
and falll in to my arms instead
i don'r, i don't, i don't know what it is
but i need that one thing
و من با خودم میخوندم : نمیونم اون چیه اما من به اون یک چیز احتیاج دارم.
Get out, get out, get out of my mind
come on, come into my life
از ذهنم خارج شو و به داخل ِ زندگیم بیا.. دراز میکشیدم، پاها رو مینداختم رو هم و به سقف خیره میشدم و با خودم میگفتم بیا بیا بیا! یکدفعه برق از سه فازم پرید! و حالا؟ وایی... من العان اون یک چیز رو در زندگیم دارم!
آره!! من دارمـــــــش! اون چیزی که میخواستم اما اون موقعها نمیدونستم کیه، چیه، چه جوریه؟! اما ایمان داشتم که هست. العان پا گذاشته توی زندگیم. حتی خیلی بزرگتر و غیرمنتظرهتر و شکوهمندتر از چیزی که میتونستم فکرش رو بکنم. نکته اینجا ست، آره... با روکشی از مشکلات ِ بزرگتر و جبر ِ چند برابر زندگیم رو احاطه کرده. امـّا من العان دارمــــــــــش!!
come on, come into my life
از ذهنم خارج شو و به داخل ِ زندگیم بیا.. دراز میکشیدم، پاها رو مینداختم رو هم و به سقف خیره میشدم و با خودم میگفتم بیا بیا بیا! یکدفعه برق از سه فازم پرید! و حالا؟ وایی... من العان اون یک چیز رو در زندگیم دارم!
آره!! من دارمـــــــش! اون چیزی که میخواستم اما اون موقعها نمیدونستم کیه، چیه، چه جوریه؟! اما ایمان داشتم که هست. العان پا گذاشته توی زندگیم. حتی خیلی بزرگتر و غیرمنتظرهتر و شکوهمندتر از چیزی که میتونستم فکرش رو بکنم. نکته اینجا ست، آره... با روکشی از مشکلات ِ بزرگتر و جبر ِ چند برابر زندگیم رو احاطه کرده. امـّا من العان دارمــــــــــش!!
۹۵/۰۳/۱۶