جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

افشاگری‌های کلیسایی

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۰ ق.ظ

Spotlight , 2015

گروهی به نام "روزنامه نگاران افشاگر" درگیر پرونده‌ی " آزار جنسی کودکان توسط کشیشان" میشن. کم‌کم جلو میرن تا میرسن به رقم 90 کشیش در ایالت!! کلیسا هم راه سرپوش گذاشتن به به قضیه رو خوب پیدا کرده جوری که تبدیل به یک توالی ِ مکرّر شده. نکته‌ی جالب اینجاست که فیلم اشاره گذرا و کوتاهی به عکس‌العمل یکی از این کشیش‌ها می‌کنه و فرد مذکور خودش رو اصلاً در جایگاه بازخواست نمی‌دونه!
به شخصه عاشق اینجور سوژه‌ها هستم. اما پایان‌بندی فیلم رو نپسندیدم، یعنی منتظر یه چیز بزرگتر و پر هیجان‌تر درباره‌ی این سوژه‌ی خطرناک بودم. چون فیلم‌های امسال رو ندیدم نمیدونم این فیلم سزاوار بردن جایزه‌ی اسکار بهترین فیلم بود یا نه.

 

+ در پشت پرده‌ی مذهب همیشه اتفاقاتی میوفته که عوام اپسیلونی از اون‌ها رو نمی‌بینن. فقط محکوم هستن به باورهای تحمیلی که از درست یا غلط بودنشون افراد اندکی باخبر هستن. اینطور میشه که نهادی مثل کلیسا با این حجم افشاگری‌ها در طی سال‌ها هم چنان بر مسند قدرت باقی‌مونده و تاثیری که بر مسائل داره غیر قابل انکاره.

 

+ در این زمینه دو رمان پر رنگ می‌شناسم،
حشاشین / تامس گیفورد
راز داوینچی / دن براون

هر دوی این کتاب‌ها سعی در افشای ِکارهای ِ پشت پرده‌ی کلیسا دارن. راز داوینچی به زمان عقب‌تری برمی‌گرده و به نسبت واقعی‌تر هست. اطلاعات نمادشناسی بسیار جالبی هم به خواننده منتقل می‌کنه و جالب این که جایی شنیدم دن براون خودش فراماسونر هست. دو داستان معما گونه و تو در تو هستن، پر از دسیسه و زدُ بند، تشویش و اضظراب برای کشف حقیقت و خطراتی که در این راه وجود داره. اگر از این دست داستان‌ها دوست دارید از خوندن این دو کتاب غافل نشید.

وقتی حشاشین رو می‌خوندم، در موسسه‌ای روزگار می‌گذروندم. یک شب بر اثر خوندن این کتاب ترسی از تنها بودن در اون فضای ِ بزرگ، سرامیکی و سرد با سالن‌ها و کلاس‌های بزرگ و تاریک بر ما مستولی شده بود اون سرش ناپیدا. مدام پشتم رو نگاه می‌کردم مبادا یکی از این کشیش‌های ردا پوش ِ سیاه از پشت خفتم کنه و روزش اسطوخودوس می‌خوردم که از هیجانات و تپش قلب ِ شب ِ گذشته کاسته شه! [:D]

 

پ.ن. شما هم اگر رمان کلیسایی می‌شناسید به ما معرفی کنید دوستان.
 

۹۵/۰۱/۳۱
ZaR

نظرات  (۱۱)

من فیلم the da vinci code رو دیدم و به نظرم واقعا" قشنگه بهتون پیشنهاد میدم ببینید.
پاسخ:
دبدمش.
کتابش رو خیلی بیشر دوست داشتم، داخل فیلمش آدم یکم احساس سردرگمی می کنه.
رمان خرمگس یه کم کلیساییه

پاسخ:
مرســــی. ^ ^
منم افشاگرو خیلی دوست داشتم
کلا از این روزنامه نگارایی که کشف حقیقت میکنن خوشم میاد
مثل این و وضعیت بازی و ...

پاسخ:
سلام.
من هــم. تازه با این دنیا آشنا شدم و بسیار جذاب یافتمش!
از فیلمای 2015 همین یکیو ندیدما! بخاطر خطر لوث شدن تا انتها نخوندم. :/
پاسخ:
پس خوب که معرفی ش کردم ^ ^
بعداً که دیدید بیاید تا انتها بخونید. :))
ولی من بازم زیاد دوستش نداشتم فیلمو، لااقل حقش اسکار نبود :))))) 

پاسخ:
اااا :))
موضع گیریش در برابر کلیسا شاید در اسکار بردنش بی تاثیر نباشه.
منم دیدمش
 کل فیلم فکر میکردم چقدر ما هم میتونیم از افشاگری داشته باشیم
پاسخ:
دقیقــــاً! نوشتم توی پست ولی پاکش کردم! "آخ کی بشه طرف ِ ما رو افشاگری کنن!"
۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۱۹ آقاگل ‌‌‌‌
ممنون بابت معرفی.
ترس نداره که، شجاع باشید:دی
پاسخ:
خواهش می شه ^ ^
شجاع بودم که العان زنده م دیگه! :))
۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۱۲ خانوم فیروزه ای ...
عاشق کتابم:-)
پاسخ:
بخونیـد. ^ ^
فیلم نورافکن رو دیدم و حقیقتا شوک زده ماجرا رو دنبال می کردم. اول از همه برای این جسارت بیان، خیلی اتفاق خوبیه وقتی بشه تو یه جامعه وقایع تلخ رو ریشه یابی کرد و منتشرشون کرد. اما در مورد پایان بندی، شاید اگه یه روایت داستانی بود و دست نویسنده برای پرداخت داستان باز، میشد این انتظار رو داشت. اما به نظرم وفاداری فیلم به واقعیتی که قصد بازگویی اش رو داشت و پوشش ماجرا بدون کم و زیاد کردن چاشنی ها، موجب این حس در انتها میشه. با این حال من واقعا تحت تاثیرش قرار گرفتم. 
پاسخ:
دقیقاً. جسارت بیان و ریز شدن در جزئیات مواردش خیـلی خوب بود. در کل دوستش داشتم. اما وقتی فیلم تمام شد آمادگی ش رو نداشتم!
ممنون از معرفی، من اما از فیلم افشاگر خیلی خوشم اومد فیلم خوش ساخت و تر و تمیزی بود و بدون اتلاف وقت عمق فاجعه رو به زیبایی نشون داد.

پاسخ:
خواهش میشـه.
منم چون خیلی خوشم اومد پایانش رو دوست نداشتم :))
:)) 
پاسخ:
به ترس های ِ نصفه شبی ِ دیگران باید خندید آیا؟ :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">