جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

فلسفه‌ی زندگی من، روی شونه‌های من

دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۳:۱۰ ق.ظ

نمی‌دونم چرا چنین خواسته‌های سرکشی دارم
فلسفه‌ی زندگی من، روی شونه‌های منه
دارم راهی رو می‌رم که جاده من رو با خودش می‌بره

 

 

چی میشه وقتی دو عنصر متضاد؛ مثل عقل و عشق (بخونید عقل و دل) عاشق هم بشن؟ چی اینها رو بهم پیوند میده؟ کمالگرایی. (خیلی فکر کردم که به جواب رسیدم، ساده ازش نگذرید.)
هر کدوم از اینها پدال گاز ِ جداگانه‌ای دارن اما می‌تونن برای هم در موقع لزوم کلاج و ترمز باشن و در مواقع حساس درصد خسارات وارده رو به حداقل برسونن.
ما می‌تونیم به عنوان ِ صاحب و دارنده‌ی اینها روشون کار کنیم، بذاریم به سر و کله‌ی هم بزنن تا بلاخره با هم به یه برایند مطلوب برسن. به جای اینکه انرژی زیادی از ما رو صرف انکار یا پیشی گرفتن از هم کنن به گفت‌وگو بشینن و همدیگه رو به رسمیت بشمارن تا کم کم یاد بگیرن به جای کوبیدن هم برای هم احترام قائل باشن. در نهایت یاد بگیرن؛ در موقعیت‌های مختلف پشت هم باشن نه در مقابل هم. این چیزیه که ما برای رسیدن به اهدافمون در زندگی نیاز داریم و بهش رشد کردن میگن.

 

+ مسافرت به پایان رسید و برگشتیم خونه. ماموریتی که قرار بود به "عید ِ فیلمی" نام‌گزاری بشه شروع شد. خب من دوست داشتم با فیلمی این ماموریت رو شروع کنم که در دسته‌ی "بسیار دوست داشتنی هام" قرار داره. مثل همین فیلم. برای بار دوم کامل دیدمش. کارگردانی فیلم رو بسیار قابل احترام می‌دونم. با اینکه کار دوم کارگردانش هست؛ خیلی خوب از پسش بر اومده، انرژی و جوانی داخلش موج می‌زنه. علاوه بر اینها فیلمنامه و داستان هم از خود ِ آیان موکرجی ِ جوان هست. بیشتر از خود ِ فیلم شخصیت‌هاش رو دوست دارم و در ذهنم جاودانه شدن. چون یک نِنای خجالتی و محافظه‌کار در عین حال عاقل و یک بانی ِ ماجراجو با یه جور گستاخی ِ دلنشین که کاملاً در لحظه زندگی می‌کنه و حاضره برای رسیدن به آرزو هاش خیلی چیزها و حتی افراد رو پشت سر بذاره، در من زندگی می‌کنن و امیدوارم این‌دو عاشق هم بشن!

 

۹۵/۰۱/۰۹

نظرات  (۳)

یافتم!

وقتی عقل و دلمون با هم یکی نباشه میگیم دو دل استم. تا حالا به این فکر نکرده بودم که عقل زیرمجموعه ی دله. چرا که در اصطلاح دو دلی اون رو دل دوم میدونیم. ما دوتا دل داریم، یه دل حسابگر. یه دل عاطفی و واقعا کمال گرایی خواهد بود وقتی این دو، همدل بشن و شانه به شانه ی هم یاری کنند ما رو، نه سایه به سایه.
پاسخ:
چقدر خوووووب.

در مورد اینکه عقل دل ِ دوم هست نمی دونم.. اما در طب سنتی قلب و مغز و کبد سه اعضای اصلی بدن هستن. هر کدوم شون یه روح جداگانه در بدن بوجود میارن و اصلا یه کارایی می کنن!!..
ولی در اینکه مقام دل بالاتره شکی نیست. شاید بشه اینطور توجیهش کرد : عقل بر اساس ِ شواهد عینی تصمیم می گیره اما دل نه، به مسائل غیر ِ عینی هم احاطه داره و حوزه ی کاریش وسیع تر هست.
 شخصیت‌های متضاد همیشه بهترین قصه‌ها رو می‌سازن...

پیشنهاد فیلمِ هندی نداشتم این مدت!‌ که حالا دارم!
پاسخ:
سلام.
هممم، موافقم. هیجان میده به ماجرا!

خیلی هم خوب! آدم باید از همه تنقلات ظرف آجیل بتونه بخوره (البته اگر حساسیت نداشته باشه)
۰۹ فروردين ۹۵ ، ۰۳:۱۶ ماهی سیاه کوچولو
چی میشه عقل و دل عاشق هم بشن؟!
چه سوال خوبی بود
اینکه چی بهم پیوندشون میده رو بهش فک کرده بودم و واسه خودم جواب که نه اما یه چیز که راضیم کنه. اما این سوالی که شما پرسیدین. جای بسی تامل داره...
پاسخ:
به جواب رسیدید بگید به ما هم بگید خب.
اگر عاشق بشن کانتکت هاشون هم عاشقانه خواهد بود. میتونه دیدنی باشه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">