تستهای بیجواب
1. «کدامیک از اعضای صورتتان را از همه بیشتر دوست دارید؟»
خب جواب دادن به این سوال سخته. وقت میبره دقیق بشی در احوالات شخصی و به نتیجه برسی. اول به فکر ِ پیشونیم افتادم، چون بلندی و کشیدگیش رو دوست دارم. بعد دیدم نه ابروهای تقریبا هلالیم رو هم خیلی دوست دارم. بینیم رو هم دوست دارم چون مُهر اصیل ِ خاندان ِ پدری روش خورده. با این تفاوت که خدا رو شکر ظرافت ِ ژن ِ مادری دخالت کرده و اجازه نداده من به سرنوشت دماغ خوکیها دچار بشم :)) بلاخره بعد از مشاهده و بررسیهای مقطعی به نکتهی جالبی پی بردم. اینکه بیشترین توجه و انرژیم رو صرف عضوی میکنم که اتفاقا بین مجموعه ضعیفترین محسوب میشه. یعنی چشمهام. چشمهایی که در عین ِ خوش فرم بودن دچار افتادگی پلک ِ مادرزادی هستن که باعث ِ تنبلی ِ چشم و بعد ضعیفی ِ چندین ساله شده. فهمیدم این توجه و گاهی اوقات خشمی که نسبت بهشون دارم از عشق نشأت میگیره! و بلاخره این معما حل شد.
2. «اولین خصوصیتی که دوست دارید در همسرتان بارز باشد. مکث نکنید.»
من: دانایی! نمیدونستم این دانایی قراره دقیقاً به چه درد زندگی آینده و مشترکمون بخوره! مسلماً چیزی هست که بشه در تار و پود زندگی به کار برد. خیلی مهمه که این دانایی به تدبیر و زیرکی ختم بشه. عللخصوص در رابطه با آدمها؛ عللخصوصتر (!) در روابط احساسی.
اولی رو جایی داشتم رد می شدم شنیدم، دومی رو جایی خوندم که جواب نداشت. و نمی دونم تک سوال هستن یا جزئی از یک تست ِ دیگه. به هر حال خوشحالم بعد از چند ماه این دو مسئله رو برای خودم حلّ ُ فصل کردم [وقت میبره خب :|]. جواب دادن به اینجور سوالها در تکمیل دایرة المعارف شخصی سودمند هستن. باشد که روزی جوابشون هم در دامنمون بیوفته.