جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

مادام بواری

شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۳۰ ق.ظ

 

اِما بواری : 

دختر خدمتکار به خانمش گفت "دختر فلانی هم این‌جور مریض شده بود، وقتی ازدواج کرد خوب شد." اِما در جواب گفت" مال من از وقتی ازدواج کردم شروع شد."
اینجا با یک دختر فوق‌العاده خیال‌پرداز طرفیم؛ که مرزی بین خیال و واقعیت زندگی قائل نیست تا جایی که محض رضای ِ خدا هیچ چیز راضی و خشنودش نمی‌کنه. دست به هر کاری می‌زنه بعد از مدتی چشم باز می‌کنه و می‌بینه در همون خونه‌ی اولی هست که بوده. پس مشخص می‌شه احتمالاً اشکال از ذهن و فکر او باشه. اِما از اون شخصیت‌ها ست که نشون میده خیال همون قدر که می‌تونه سازنده باشه، یک وجهه‌ی نابودگر هم داره. اگر نتونیم از هم تشخیص بدیمشون. 

 

شارل بواری:

یک آدم می‌تونه در عین خوب بودن ساده‌لوح هم باشه. این مرد زنش رو می‌پرسته و در یک زندگی ِ معمولی احساس خوشبختی و سعادت می‌کنه. مشکل اینجاست که در واقع این مرد خانومش و نیازهاش رو نمی‌شناسه تلاشی هم نمی‌کنه چون نمی‌دونه فرسنخ‌ها فاصله‌ست بین او و خیالات زنش. فکر می‌کنه همسرش رو خوشبخت کرده و هرچیزی که لازم باشه در زندگی فراهم کرده. در حالی که همین تفکر به بیشتر متنفر شدن ِ طرف مقابل دامن می‌زنه!

 

+ نکته‌ی جالب: بعد از اولین چاپ کتاب، نویسنده و مسئولین مجله‌ی مورد نظر به دادگاه فراخوانده میشن! به اتهام "جریحه‌دار ساختن اخلاق عمومی." با این اظهار که  "این کتاب از طریق ایجاد ترس و نفرت از زشتی و پلیدی، خواننده را به پاکی و درستکاری ترغیب می‌کند" از خود دفاع میکنن و یک ماه بعد تبرعه میشن. همین اتفاق کمک شایانی به بیشتر مشهور شدن این کتاب می‌کنه.

 

۹۴/۱۲/۰۸

نظرات  (۲)

۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۲۴ آدرینا عظیمی
رمان های کلاسیک رو دوس دارم، دیدگاه آدما توی دوره ای که خیلی از امکانات امروز نبوده و با این حال روش های خاص خودشون رو برای حل اون مسائل داشتن. و اون لباس های پر چین و توری و فاخر... هدیه ی نهایی هم وقتیه که رمانی رو بخونی و بعد فیلمش رو هم ببینی ^_^
پاسخ:
من همیشه حس دوگانه ای بهشون داشتم. یک طرف چیزی که شما اشاره کردید، یک طرف اینکه حتی بعد از وقت داشتن برای مطالعه و یادگیری در زمینه های مختلف ازجمله هنر های مختلف عمدتاً روی افراد کمی تاثیر شخصیتی می ذاشته بقیه اگر چیزی هم یاد می گرفتن از سر رفع تکلیف بوده. و همه ش با خودم میگم آخرش که چی؟

دقیقا. بسیار مقاومت کردم و بعد از خوندن کتاب؛ فیلم رو دیدم Madam bovary 2014 متاسفانه اصلاً اقتباس خوبی نبود.
ولی به نظر من رفتاراش منطقی بود، فقط مشکلش این بود که به طور منطقی قانع نمیشد که باید دست از سر ارزوهاش برداره...
پاسخ:
اِما اسیر و تسلیم آرزو ها بود نه اونها تسلیم اِما.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">