جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

Lost in Translation

سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۴۶ ب.ظ

اسم فیلم خیلی جذابه "گمشده در ترجمه" با خودت میگی یعنی چه داستانی پشت این اسم خوابیده؟
داستان در ژاپن اتفاق میوفته. دو شخصیت آمریکایی که سر راه هم قرار می‎گیرن. از زبان بومی چیزی متوجه نمی‌شن و احساس ِ غربت می کنن. حس  ِ زندانی‌هایی رو دارن که می‌خوان هرچه سریع‌تر نقشه‌ای بچینن و فرار کنن! این نکته بعلاوه‌ی فضای سرد فیلم و احساس غریبگی که شخصیت‌ها حتی با افراد نزدیک زندگی‌شون دارن، در بوجود اومدن حس ِ «تنهایی» نقش داره. میشه حالت‌هایی که تجربه می کنن رو بگیم "تنهایی‌های ِ معمولی در دنیای ِ مدرن" که الزاماً قرار نیست به بمبست برسه. همون چیزی که فکر می‌کنم فیلم می‌خواد بگه. مهم اینجاست که چطور این "گیر افتادگی"  پشت سر گذاشته بشه.

اینجا باب اومده شب رو با شاروت بگذرونه و در حین صحبت خوابشون می‌بره. نه اینکه چیز خاصی بین‌شون باشه. فقط برای اینکه تنهایی ِ هم رو پر کنن در کنار هم قرار گرفتن و تونستن همدیگه رو درک کنن...بعلاوه‌ی اینکه فیلم پایان قشنگی داره.

 

 

پ.ن. به دنبال ِ معرفی ِ فانو جان ترغیب به دیدن ِ این فیلم شدم.

 

 

۹۴/۱۱/۲۰
ZaR

نظرات  (۸)

۱۲ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۴۹ ماهی سیاه کوچولو
داشتم دونه دونه میخوندم خاطراتتونو بعد  رسیدم به ناتور دشت
گفتم حالا چه تعریفی از این کتاب کردین حتما
بعد ضایع شدم :/
من میتونم بگم که جزو بهترین کتابهایی بود که خوندم توی همون حدود دوم دبیرستان
و میتونم خواهش کنم که یک دفعه دیگه برین سراغش؟! حتما دوسش خواهید داشت :)
پاسخ:
خیلی ممنون که براتون مهم بود. حس ِ خوبی بهم دست داد ^ ^
اتفاقاً همین پریروز کتاب ش رو از دوستم گرفتم که بعد از تعطیلات عید شروع کنم به خوندن ش. و مشتاقم ببینم به نسبت چند یال پیش نوع نگاهم بهش چگونه خواهد بود.
فکر کنم باید در اولین فرصت ببینمش
اون پی نوشت نکته اموزشی داره! یاد بگیریم لزوما هر زن و مرد و دختر پسری با هم دوست بودن به س..ک....س نمیرسه کارشون! 
زبان بومی و نفهمیدنش واقعا تا وقتی در این جوامع زندگی نکنی نمیفهمی چه مشکلاتی داره.
پاسخ:
موافقم.
حس ِ سرگردانی و احتمالا همون زندانی بودن به آدم دست بده..
این فیلم خیلی خوبه... از هر لحاظ 
پاسخ:
یه جورایی نوع کنار اومدن با تنهایی شون به دل می نشست.
:))
ندیدمش.

پاسخ:
می خند؟ :))

ببینید ^ ^
این تنهایی غم انگیز اجباری!
پاسخ:
این عبارت خیلی من رو یاد فیلم "Her" میندازه!
این فیلم خیلی مـِلو تر بود :D
وای چقدر خوشحالم باعث شدم این فیلم رو ببینی!
این فیلم یکی از بهترین پایان بندی ها رو داشت! خود فیلم واقعا دنیا دنیا حرف داره برای گفتن..چه عکس خوبی انتخاب کردی...
پاسخ:
سـلام ^ ^
اره این رو خودم هم دوست داشتم. کپچر های خوبی می شد ازش گرفت مخصوصا اون سکانس هایی که تنهایی شارلوت و باب در برابر یک شهر رو نشون میده.
ترغیب شدم ببینمش.

پاسخ:
ببیــــن،
بعد نظرت رو بگو دوست جان.
اولم:))))
پاسخ:
اوهوم :))
سلام.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">