مواجهه از نوع اول یا دوم؟
در انتقال / بروز ِ یک حقیقت ِ تلخ که میتونه هنوز هم اتفاق نیوفتاده باشه، برای شخصی که این جریان مربوط به او هست، دو نوع برخورد میتونه وجود داشته باشه:
اول. با شنیدن ِ این حقیقت، فرد به سختی با گذروندن ِ مراحلی[بیشتر درونی] بلاخره این حقیقت رو میپذیره و از اونجایی که دانستن بعلاوهی پذیرش ِ مسئله مساویست با سوار شدن بر قضیهی مذکور، به تدریج و با گذر زمان میتونه راهی پیدا کنه و از پسش بر بیاد.
دوم. فرد با فهمیدن ِ حقیقت ِ موجود در زندگیش هول وَرش میداره، اونقدر بانگ ِ چرا من چرا من سر میده و به قضیه فکر میکنه که طبق قانون جذب اون حقیقت ِ تلخ رو سریعتر و فجیعتر به خودش و زندگیش جذب میکنه!
*تبصره: «آه» و گریه» در هر دو نوع وجود داره، اما آه ِ اولی از نوع ِ خالی شدن ِ و سبک کنندهست، آه ِ دومی پُر کنندهست و باعث ِ بروز ِ نوعی خشم ِ درونی در فرد میشه.
پ.ن. نظر شما چیه؟ اگر در مقام ِ کسی که باید اون حقیقت ِ تلخ رو بازگو کنه یا بشنوه بخواید قرار بگیرید؟