جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

عشق، آن است که تو را خدای عزّ و جلّ از تو بمیراند و به خود زنده کند.

جنگجوی ِعاشق

You won’t lie
You will shine bright
I see the light of the ending

You’ll be fine
Like a rising star
? Can you also see that starlight


بایگانی

۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

 
یکی از صفحه‌های مورد علاقه‌ام در بولت‌ژورنال که سعی می‌کنم هر ماه یا حداقل چند ماه در میون بسازمش. بیشتر برای اینکه بفهمم در چه دوره‌ای چه آهنگ‌هایی رو بیشتر گوش می‌دادم. می‌تونه یاد آور شرایط حسی-روحی اون بازه باشه. مثلاً الان که به این صفحه نگاه می‌کنم یادم میاد وقتی save your tears رو گوش می‌دادم، چشم‌هام اکثراً در حال باریدن بودن، در عین حال به خودم یادآوری می‌کردم که فعلا زمان انجام دادن کارهای ضروری‌تره. save your tears for another day
مورد دوم جزء دسته‌ی جوگیری‌ها به حساب میاد، چون خیلی هم بهش گوش نمی‌دادم، شاید در حد یه هفته. موارد بهتری می‌تونستن این جا رو پر کنن مثل like me better از lauv. استحقاق بیشتری داشت واقعاً.
I knew from the first time, I'd stay for a long time 'cause
I like me better when I'm with you
 
مورد سوم و آخر! آخ آخ آخ، هنوز بعد از دوماه پر قدرت در صدر جدول هستن و ازشون خسته نشدم‌. 
آهنگ love song از txt ، قبول دارید خیلی مووده؟ داستان ِ یه عشق ِ گرما بخش که قابلیت وابستگی و حتی مریض شدن داره. به نظرم همه اجزای آهنگ حتی صدای ِ پس زمینه‌اش خیلی قشنگ کنار هم جمع شدن. در عوض موزیک ویدئو کاملاً بی‌ربطه!
"شکاف درون روحم در حال بهبودیه
این جو بی‌احساس و سرد داره نابود میشه
توی این دنیای پوچ و صفر
تو تمام من رو تغییر دادی
دختر بهت نیاز دارم
.
.
من پر از مشکلم، عاشق پیشه‌ام
هیچ راهی نبود
اگه می‌مردم هم هیچ مشکلی نداشتم
من تو این بازی یه بازنده‌ام
تنها قانون این دنیا(عشق)
نجاتم بده
دستامو بگیر
لطفاً من رو مثل یه دارو استفاده کن
می‌دونم که عاشقتم"

 
مورد سوم، اندینگ 22 انیمه ناروتو شیپودن، عاشقشم. وقتایی که وسط راه احساس خستگی تمام وجودم رو می‌گیره(که این مدت زیاد اتفاق افتاده) این آهنگ موتور محرکه محسوب میشه برام، در واقع نمی‌ذاره بنزینم وسط راه تمام بشه. هی گوش میدم؛ هی با خودم میگم تو ای اندینگ چنین حس ِ خوب پراکن  چرایی؟
 
 
پ.ن.۱ اگه با دیدن این پلی‌لیست به نوجوان بودن وِی شک کردید هیچ اشکال نداره. همین چند وقت پیش بود یکی از همکارها می‌گفت مگه شما دبیرستانی نیستی؟! حالا از ما انکار از ایشون اصرار که بیشتر از ۱۵ به شما نمی‌خوره‌. در ظاهر به روی خودم نیاوردم اما از اون روز به بعد مدام با خودم تکرار می‌کنم که من زهرا پانزده سال دارم. پس می‌تونم هر گونه جفنگیاتی که فکر می‌کنم از سنم گذشته رو انجام بدم از جمله اوتاکو شدن و فن گرلی. 
 
پ.ن.۲ در یک عملیات بسیار انتحاری شروع کردم به یادگرفتن زبان ژاپنی، اون قدر یهویی که شب خوابیدم، صبح بیدار شدم و خودم رو در حال سرچ عبارت How to learn Japanese یافتم.
حقیقتاً به یه دسته افراد بسیار حسادت می‌ورزم.. چند زبانه‌ها! چقدر زندگیشون می‌تونه متنوع و هیجان انگیز باشه. کلاً یادگرفتن یه زبان دیگه هیجان انگیزه حالا فکر کن چندتا زبان هم‌زمان بلد باشی، دنیات چقدر رنگارنگ میشه.
۶ نظر ۱۰ مرداد ۰۰ ، ۰۸:۰۴
ZaR